نویسنده: محمدهادی راجی، پژوهشگر میهمان هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
- مقدمه
برجام؛ واژه ای که حالا بخشی از حافظه تاریخی مردم ایران محسوب میشود به عنوان یکی از پرتداعیترین مفاهیم در تنظیم و تفسیر سیاست خارجی کشور در چند سال گذشته نیز به حساب میآید. در این یادداشت سعی شده است تا با نگاهی طیفی به برجام به رابطه بین هویت ایرانی و این سند پر چالش پرداخته شود.
برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام، غالباً مبتنی بر دو چارچوب سیاسی و حقوقی تنظیم و پیش برده شد، چارچوبهایی که نه ضمانتهای اجرایی خوبی در صحنه بینالملل داشتند و نه قابلیت سنجش عینی و عملیاتی دقیق. در واقع اصلیترین مشوق ایران برای مذاکرات منتهی به برجام در لایههای اقتصادی قابل ردیابی بود و اگر این فرض را قبول کنیم نمیتوان از کنار تعارضات مهم فرایند منتهی به برجام به راحتی عبور کرد. فرایند مذاکرات قرار بود به رفع یا حداقل کاهش تحریمها و فشارهای اقتصادی بر ایران منجر شود اما این انگیزه اقتصادی با عبور از مسیرهای سیاسی و حقوقی نتوانست به اهداف خود دسترسی مناسبی پیدا کند. نکته مهمی که در بازبینی فرایند مذاکرات منتهی به برجام برای دولت جدید از اهمیت برخوردار است.
- فراورده برجام و فرایند حکمرانی ایرانی
برجام در واقع محصول یک فرایند اجتماعی چند صد ساله در تاریخ ایران است. جامعه ایرانی در بسیاری از ابعاد به مثابه یک جامعه کوتاهمدت محسوب میشود که مبتنی بر درآمدهای آسان نفتی دچار حکمرانی سادهانگارانه شده است. در واقع حکمرانی به مثابه یک مفهوم متدلوژیک و پیچیده در فروع مختلف و به ویژه در سیاست و اقتصاد دچار سادهپنداری ملی در ایران شده است. این نگاه ساده و بسیط به حکمرانی، ریشه در چند مؤلفه اجتماعی- تاریخی دارد که برجام در واقع میوه این فرایند محسوب شده و نگاه سطحی به آن نیز مانع از اصلاح رویههای مشابه خواهد شد. بخش مهمی از ریشه این حکمرانی معیوب و بسیطانگاری آن در پدیده نفت، ضعف در فراگیری قانون و کوتاهمدت بودن جامعه ایرانی نهفته است. نفت به مثابه یک درآمد آسان و فرهنگ نفتی به حجیم شدن نهاد دولت در ایران منجر شد و کیفیت سبک زندگی دولت را به شدت تحت تأثیر قرار داد. از مهمترین تأثیراتی که از پی بسیطانگاری حکمرانی مبتنی بر پدیده نفت رواج پیدا کرد، بزرگ شدن دولت، تبدیل دولت به نهاد اصلی ثروت و ترکیب آن با قدرت بود که در نتیجه خوداتکایی دولتها و بینیازی به درآمدهای مالیاتی باعث شد تا رجوع دولت به جامعه و نظارت جامعه بر دولت آسیب ببیند. در این فرایند دولتها، نَه نیازمند مردم بودند و نه پاسخگوی آنها؛ فرایندی که فساد را در ساختارهای حکمرانی ایرانی ریشهدار و کوتاهمدت بودن جامعه ایرانی را تشدید کرد. این روند باعث شد تا نفت به مثابه یک درآمد آسان و تسکیندهنده به عاملی برای جداسازی دولت – ملت تبدیل شده و مانع از طراحی اهداف راهبردی و انسجام اجتماعی برای وصول به آن اهداف شود. دردهای اجتماعی و آسیبهای حکمرانی رفتهرفته انباشت پیدا کرد و پاسخ به آنها نیز از جنس پاسخ نفتی بود که درد را مخفی و علت درد را بیپاسخ میگذاشت، در واقع مشکلات را به تعویق میانداخت اما چاره نمیکرد. اسناد توسعه، نظارت بر اجرایی شدن اسناد، ساختارهای حکمرانی و حتی نهادهای متولی نوآوری و … رنگ و بویی نفتی پیدا کردند؛ رنگ و بویی که غالباً راه حلهای ساده و سطحی را برای مشکلات پیچیده و عمیق تجویز میکرد. در واقع بازار نفت مانع از بازیابی اجتماعی در ایران شد. برجام تا حدودی محصول این فرایند معیوب اجتماعی و تاریخی است که در پی پاسخهای سطحی و تسکین دهنده به چالشهای عمیق است و نمیتوان بدون گذر از دریچه اجتماعی به آسیبشناسی آن مبادرت کرد.
- جنگ برای شکست حکمرانی
لایههای اجتماعی یکی از مهمترین بسترها برای شکست یا موفقیت در حکمرانی و به تبع آن یکی از مهمترین عوامل و زمینههای کسب هویت بینالمللی برای هر کشور محسوب میشوند. منطق فشارهای غرب علیه ایران نیز بدون توجه به این فرایند، قابل پردازش دقیق نیست. بخش مهمی از نسلهای مدرن جنگ مبتنی بر به شکست کشاندن ساختار و ایدههای حکمرانی شکل میگیرند و مؤلفههای این نبرد مبتنی بر نقاط ضعف بازیگر هدف طراحی میشود؛ به نحوی که بتوان از فشارهای هدفمند عینی به مدیریت ذهنی مبادرت کرد.
در این بین جنگ هیبریدی نیز به مثابه نوع جدید جنگ در این ساحت قابل بررسی است. این نوع از جنگ که بخشی از آن در ارتباط با نوع حکمرانی و تابآوری اجتماعی اجرایی میشود [۱](Atkinson,2018) در استراتژی نظامی ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ مورد اشاره قرار گرفته است.۲ در بخشی از این سند و در پی توضیح منازعه ترکیبی آمده است: تضادهای ترکیبی باعث افزایش ابهام ۳، پیچیده شدن تصمیمگیری۴ و کند کردن هماهنگی و انسجام برای پاسخهای مؤثر میشوند.۵ در واقع در جنگهای مدرن همه ابزارها به کار گرفته میشود تا شکست حکمرانی را در جامعه هدف رقم بزند. به طور ویژه در جنگ ترکیبی با دقت به مفهومی به نام منطقه خاکستری ۶(Monaghan,2019) که حالتی بین جنگ و صلح دارد این شرطیشدن حکمرانی قابل مشاهده است. در نسل جدید جنگها میتوان بسیاری از مؤلفههای ارتباطی، شبکههای اجتماعی ۷(Singer & Brooking.2018)ساختارهای حکمرانی و… را مسلحسازی کرد. تبدیل همه چیز به سلاح۸به عنوان ویژگی مهم جنگ هیبریدی ۹(Galeotti,2022) به حساب میآید؛ موضوع مهمی که در داینامیک سیستم و پیچیدگی حکمرانی باید مد نظر قرار بگیرد. در صورتی که مداخلات در سیستم با شناخت از کل سیستم صورت نگیرد میتواند به سلاحی برای تضعیف سیستم تبدیل شود. در این فرایند میتوان شاهد منازعات دائمی در سطوح مهم اما غیرحساسیتبرانگیزی بود که بنیانهای یک کشور را با معضل روبرو میکنند و رو به سوی دموکراتیک کردن خشونتها دارند. (Schlee & Opper,2020)10، خشونتهایی که از دل سطحیگرایی نسبت به پدیده حکمرانی نشأت میگیرد و بازیابی سیاسی و بازاریابی سیاسی را نیز با چالش مواجه میکند.
چه باید کرد؟
جامعه ایرانی اولاً نیازمند گفت وگو بر سر این مشکل تاریخی است و دولت در فقدان احزاب سیاسی کارا باید بتواند از خلال این گفتوگوی ملی با مردم و نخبگان، ایده حکمرانی خود را تبیین کند و با بازیابی خود مبتنی بر نقاط قوت و ضعفی که دارد به بازطراحی نقش خود در حکمرانی داخلی و صحنه بینالمللی بپردازد. این که دولت بتواند سند توسعهای سنجشپذیر و مشخصی داشته باشد نیازمند آن است که نقش خود را فهم کند و درکی تعاملی و سیستمی از وضعیت کشور و عرصه بینالمللی داشته باشد و بداند که چه ریسکهایی را باید برای اصلاح مشکلات تاریخی انجام دهد. این فرایند، پیششرطی خواهد بود که در پی آن، دولت میتواند به اقدامات هدفمند در سطح داخلی و خارجی مبادرت کند. مذاکره خارجی نیازمند مذاکره داخلی است و این مهم جز با مفاهمه بین جامعه، دولت و نخبگان صورت نخواهد گرفت و ورودی وین به شدت تحت تأثیر خروجی تهران خواهد بود.
حکمرانی، صحنه پیچیدگی است و دولت باید این مفهوم را از عمق جان درک کند و آن را برای مردم توضیح دهد. پیچیدگی در سادهترین بیان یعنی همه چیز به همه چیز مربوط است و نمیتوان برای مشکلات تاریخی و ساختاری راهحلهای موقتی و ساده تجویز کرد. در این مسیر چند نکته را میتوان مد نظر قرار داد:
- جامعه و ساختارهای تصمیمگیری نیاز به یادگیری دارند و بدون یادگیری نمیتوان جامعه را از کوتاهمدت بودن دور کرد. در این راستا یکی از مؤلفههای مهم برای موفقیت در یادگیری، طراحی گفتوگوی ملی و ارائه مشخص ایده حکمرانی سنجشپذیر مبتنی بر پیچیدگی و پویایی سیستم است. ایدهای که انسجام سیستمی داشته باشد و قابلیت ارزیابی عینی و نقد آن ممکن باشد. استفاده از کلان داده در یک سیستم بلاکچین و موضوع شفافیت به مثابه یک کلان مفهوم نقش بسزایی در تنظیم و پیشبرد این موضوع دارد.
- مبتنی بر ایده کلان و راهبرد اصلی است که نقش دولت در سیاست داخلی و سیاست خارجی مشخص میشود. این که ما از مذاکره چه میخواهیم و این که از مذاکره چه نمیخواهیم بسیار مهم است! خواستهها و نخواستههای غیر مبهم، قابل اندازهگیری، دارای اولویتبندی و عینی که زمانی قابل طرح است که دولت دارای ایده حکمرانی و اهداف مشخص عملیاتی باشد.
- دولت بدون نگاه سیستمی علاوه بر این که نمیتواند اولویتهای خود را مشخص کند؛ همچنین نمیتواند از انسجام عملیاتی برخوردار باشد. فقدان نگاه سیستمی باعث بوجود آمدن پدیده «مقاومت در برابر سیاست» خواهد بود. در واقع هر نوع حکمرانی بدون توجه به کل سیستم و شناخت آن ممکن است به بروز یک فاجعه یا مشکل دیگر برای سیستم منجر شود. اقتصاد، فرهنگ، سیاست، امنیت و … از هم جدا نیستند و مؤلفههای زیرین آنها نیز به شدت در یکدیگر تنیده شده است. پاسخ به مشکلات فوری نیز نباید در تناقض با راهحلهای اصلی قرار بگیرد. تمایل سیستم برای کماثرسازی، تأخیر انداختن و اختلال نسبت به حکمرانی در اثر واکنش سیستم به نوع حکمرانی یا در اثر نادیده گرفتن بخشی از سیستم را میتوان مقاومت در برابر سیاست محسوب کرد. در این وضعیت، مشکلات حل نمیشوند بلکه از حالتی به حالت دیگر و از زمانی به زمان دیگر انتقال پیدا میکنند؛ لذا این نکته مهم است که چالشها و مشکلات حکمرانی نباید به صورت منفرد نگریسته شوند بلکه باید در سیستم معنا شده و مورد پردازش قرار بگیرند. برای آشنایی با دو نمونه مقاومت در برابر سیاست رجوع کنید به سیاستهای جمعیتی رومانی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و سیاستهای اقتصادی نیکسون در اوایل دهه ۱۹۷۰٫ ۱۱ بر همین اساس «لوییز توماس» بر این باور است که وقتی با هر سیستم اجتماعی پیچیدهای مانند یک مجموعه شهری یا یک موش روبرو هستید، مطلقاً نمیتوانید به یکباره وارد تغییرات سیستم بشوید؛ در واقع عامل مداخلهگر در حکمرانی نمیتواند به مداخله در قسمتی از سیستم بپردازد بدون توجه به احتمال بروز فاجعه برای بخشهای دیگر سیستم. لوییز بر این باور است که اگر قصد دارید چیزی را بهبود ببخشید پیش از هر کاری مجبور خواهید بود کل سیستم را بشناسید.
- این فرایند حداقل در دو بخش، دارای دلالتهایی برای بازاریابی سیاسی است. نخست آن که در صورت عبور جامعه از کوتاهمدت بودگی میتوان به پدیدار شدن رقابت بر سر ایدههای مشخص، قابل سنجش و نظارتپذیر در انتخابات امید داشت که تأثیرات مهمی در کمپین و سرنوشت سیاسی کشور دارد. در واقع یکی از نقاط عزیمت برای دوری از پوپولیسم در انتخاباتها، تبیین مفهوم پیچیدگی حکمرانی برای مردم و تلاش نامزدها برای ارائه ایدههای حکمرانی مشخص و سنجشپذیر است. دوم آن که این فرایند، تقسیم بازاریابی سیاسی به سه ساحت دولت، انتخابات و بینالملل را توسعه خواهد داد. در واقع بازاریابی سیاسی نیز نمیتواند بدون درک پیچیدگی به کار خود ادامه دهد و این پیچیدگی و درهمتنیدگی مؤلفههای داخلی و خارجی باعث بازبینی در تقسیمبندیهای دانش بازاریابی سیاسی خواهد بود. این دانش ناگزیر است که ادراک مناسبی از روند اجتماعیات ملی، انتخابات ایدهمحور، وعدههای سنجشپذیر نامزدها، حکمرانی پیچیده داخلی و ایفای نقش در صحنه بینالملل را در یک فرایند هماهنگ ادراک کند. (Lees-Marshment,2014)12. در واقع در عصر جدید، فهم تصویر به عنوان یک مفهوم پیچیده و کوانتومی از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.
*******************
منابع و پینوشتها:
Atkinson, C. (2018). Hybrid warfare and societal resilience implications for democratic governance. Information & Security, 39(1), 63-76.
The national military strategy of the United States of America 2015. Department of Defense
ambiguity
complicate decision making
slow the coordination of effective responses
Monaghan, S. (2019). Countering Hybrid Warfare. Prism, 8(2), 82-99.
Singer, P. W., & Brooking, E. T. (2018). LikeWar: The weaponization of social media. Eamon Dolan Books.
Galeotti, M. (2022). The Weaponisation of Everything: A Field Guide to the New Way of War. Yale University Press
Schlee, R., & Opper, J. (2020). Weaponizing the world. New Perspectives, 28(3), 314–۳۲۹٫
Lees-Marshment, J. (2014). Political marketing: Principles and applications. Routledge.