بازاریابی سیاسی ازنقطه نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار گرفته است زیرا به علت تواناییاش برای ترویج عوامگرایی (پوپولیسم) موجب تحلیل بردن و ضربهزدن به دموکراسی میشود. جوامع دارای سیستم پوپولیسم جوامعی هستند که در آن رهبران با استفاده از پایینبودن شعور سیاسی مردم، آنها را به نفع ارزشهای سیاسی خود بسیج میکنند. اغلب در جوامع پوپولیستی، رهبرانی کاریزماتیک وجود دارند که تودهها را بهدور خودگرد میآورند. نیکلاس شانسی این بحث را مطرح میکند که ظهور بازاریابی سیاسی به سوءبرداشت از فرایندهای سیاسی کمک میکند فیل هریس معتقد است که ما شاهد یک انتقال از «شهروندی» به «نظارت» بودهایم. گروههایی که برای کسب قدرت با یکدیگر رقابت میکنند نه تنها بر حل مشکلات واقعی تمرکز ندارند بلکه به محترم شمردن تعهد نمادین و نشاندادن خواستههای رقبا و بلندپروازیهای احزاب توجه دارند.
این پیامدها و مفاهیم منفی مربوط به کاربرد بازاریابی در عرصه سیاست، توسط برخی رویکردهایی که بازاریابی سیاسی پیشنهاد میدهد تقویت میشود. جنیفر لیز مارشمنت بیان میدارد که بازاریابی سیاسی برای سیاست به معنای تغییروتحول گسترده روش کار دنیای سیاسی است بازاریابی سیاسی، سیاست را تحت کنترل نیروهای مدیریت کسبوکار و بازار درمیآورد. طبق نظر مارشمنت سیاست میتواند نسبت به نیازها و تقاضاهای شهروندان پاسخگوتر باشد، اما میتواند توسط مشتریان نیز هدایت گردد. انشعابات این پدیده ممکن است شگفتانگیز باشد زیرا بازاریابی قادر است ماهیت سیاست را تغییر دهد. کوین مولونی این روابط بین سیاست و بازاریابی را «سیاست در کنار بازاریابی» مینامد. او معتقد است که یک رویکرد تقلیل گرا نسبت به سیاست وجود دارد. بازاریابی سیاسی یک ایدئولوژی نیست و ارتباط خاصی با یک ایدئولوژی (در مقایسه با سایر ایدئولوژیها) ندارد. بازاریابی سیاسی، فرایند مبادله و ایجاد، حفظ و ارتقای روابط بین عناصر بازار سیاسی (سیاستمداران احزاب سیاسی رأیدهندگان گروههای ذینفع و نهادها) است که هدفش، شناسایی و ارضای نیازها و توسعه رهبری سیاسی میباشد. هدف فعالیتهایی که در حین مبارزههای سیاسی انجام میگیرد، ایجاد یک علم سیاست جدید نیست؛ بلکه تعیین چگونگی جلب و نگهداشت حمایت عمومی است. مدیریت عمومی جدید بر مبنای مدل اقتصادی حکمرانی قرار دارد که در آن، بازار یک مکانیزم ایدئال برای تخصیص خدمات عمومی است در واژگان بازاریابی مدیریت عمومی جدید دارای دو رشته مجزا است: ایجاد و راهاندازی مکانیزمهای بازارگرا در بخش عمومی و معرفی تکنیکهای مدیریتی رایج در بخش خصوصی. خطر این است که مدیران فعال در مدیریت عمومی، جدید، شهروندان را فقط بهعنوان مصرفکننده مینگرند و از مدلهای مربوط به مصرفکننده استفاده میکنند. بدین ترتیب ممکن است رویکردهای بازاریابی به تحلیل ترجیحات مصرفکنندگان (بهجای مشارکت در سیستم سیاسی عمومی) بپردازند. سطوح پیشرفته خدمات مصرفکننده در دولت ممکن است منجر به ارائه خدمات دولتی ضعیفتر گردد. ویژگیهای دموکراسی آزاد (خصوصاً نقش مشاورهای موافقت آگاهانه و پاسخگویی) نیز ممکن است مورد غفلت واقع شود.
منبع: نیومن، و همکاران. بازاریابی سیاسی (مبانی نظری و راهبردی)