نویسنده: سعید نادری اصل، عضو شبکه پژوهشگران هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
مقدمه
چندماهی از روی کارآمدن دولت سیزدهم میگذرد. هرچند مشاهدات نشان میدهد که دولت به تکاپو افتاده و انصافا تلاشهای زیادی نیز انجام میدهد، اما کماکان یک مشکل اساسی در رابطه دولت و ملت دیده میشود. «اعتماد به دولت» هنوز هم در غباری از ابهام قرار دارد. باید باور داشت که نخستین گام برای حل یک مسئله پذیرش و عدم کتمان آن است. در این یادداشت تلاش دارم اندکی از سوالاتی که در خصوص اعتماد به دولت در ذهنم ایجاد شده است را پاسخ دهم، تا شاید بتوان به این ترتیب کمکی نیز به دولت فعلی کنیم.
نکتهای در خصوص «مسئله» و دو عنصر اصلی برای حل آن
پیش از آن که بخواهم، سوالات خود را مطرح و بررسی نمایم، مایلم یادداشتم را با یک نکته در خصوص «مسئله» شروع کنم. وقتی میگوییم «مسئله» یا «وجود مسئله»، یعنی قصد داریم یک مشکل را بیان کنیم. البته هر مشکلی یک مسئله نخواهد بود، این هم واضح است که مراد ما از مسئله همان مسئله اجتماعی است. مسئله شامل ویژگی فراگیری و در بردارندگی است. یعنی عموم جامعه میتوانند با اندکی تأمل، وجود آن را درک کنند. همچنین به صورت پیشفرض گمان ما این است که منشأ شکلگیری مسئله انسانی است و نهایتا آنکه مسئله قابل حل است و راه حل دارد.
پس مسئله راه حل دارد. لذا دو عنصر اصلی که میتوان در حل یک مسئله در نظر گرفت، راه حل و کارگزار مسئول است. مراد از کارگزار مسئول، آن بخشی است که عموم جامعه، آن را به عنوان بخشی که حل مسئله وظیفه اش است، میدانند. کارگزار مسئول در مسائل مختلف، متفاوت است و یکسان نخواهد بود. این که کارگزار مسئول چه کسی باشد، وابسته به انتظاراتی است که از نقشی که آن کارگزار میپذیرد. این را هم باید دانست که فقدان یکی از دو عنصر راه حل و کارگزار مسئول، از آنجایی که منجر به عدم حل مسئله میشود، موجب شکلگیری بحران اجتماعی میگردد.
ریشه بیاعتمادی به دولت کجاست؟
روزگاری نه چندان دور، مردم تجربه تلخ یکی نبودن حرف و عمل را داشتهاند. به نظر شما اگر گفته شود، فلان مشکل در روز شنبه حل خواهد شد و نشود، چه اتفاقی میافتد؟ مثلا اگر گفته شود از شنبه کشور کرونا را مهار خواهد کرد و کشور به وضعیت عادیاش در خواهد آمد و این اتفاق نیفتد. نظر من این است که اتفاق خاصی نخواهد افتاد، چراکه طبیعی است همه وعدهها صد در صد، محقق نخواهند شد. هرچند بایستی وعدهها پیش از گفته شدن، در معرض امکان سنجی قرار بگیرند و نهایتا بیان شوند.
به نظر من، بیاعتمادی آنجایی شکل خواهد گرفت که توالی عدم تحقق وعدهها را شاهد باشیم. یعنی کار به جایی برسد که وقتی فلان مسئول اعلام موضع میکند، مردم گمان داشته باشند، قطعا کنش او باعث تشدید مشکلات شود! به این ترتیب ریشه بیاعتمادی نه در گفتهها که در عمل نکردنهاست، چراکه دومینوی فاصله بین حرف و عمل، منجر میشود که فرد خطر بیشتری را از فلان فرد پیدا کند.
اعتماد چیست؟ و بیاعتمادی چه پیامدی دارد؟
اعتماد یک مفهوم اجتماعی است که ظهور آن در «رابطه» معنی مییابد. وقتی میگوییم رابطه یعنی نیاز به دو طرف داریم. اعتماد به صورت ساده یعنی خوش بینی به تحقق انتظاراتی که از طرف مقابل داریم. به این ترتیب یک مفهوم نسبی است. اگر شخص یا دولت بر طبق انتظارات ما عمل نکنند، قطعا با پدیده بیاعتمادی مواجه خواهد شد. این را هم باید دانست، که اظهارات دولتها، انتظارات را از آنان شکل میدهد و مردم هم اگر ببیند دولت برخلاف انتظارات عمل میکند، از آن ناامید میشوند. بیاعتمادی پیامدهای زیادی دارد، که گفتن آنها در این مقال نمیگنجد، اما مهمترین آنها، شکلگیری «تمایل به تغییر» است. یعنی وقتی دولتی مردم را به خود بیاعتماد کند، مردم از تغییر آن خوشحال میشوند.
چرا میگوییم اعتماد به دولت در غباری از ابهام؟!
دولت وعدههای زیادی به مردم داده است. یعنی پیش از روی کارآمدن دولت، رئیس جمهور در برنامه مناظرات، وعدههای زیادی داده است و حتی برخی از نامزدهای انتخاباتی که امروز بخشی دولت سیزدهم هستند، آنها نیز وعدههای بزرگی دادهاند. این یعنی دولت نقش خود را، نقش «حلال اعظم» معرفی نموده است. به این ترتیب نباید انتظار داشت که به همین راحتی مردم به دولت اعتماد کنند. اکنون دولت حتی میزان انتظارات از خودش را در مقایسه با دولت قبل در هنگام انعقاد برجام نیز فراتر برده است و این یعنی اعتماد به دولت کنونی خیلی دشوارتر خواهد بود. یک مشکل دیگر، سابقه منفی است که مردم در مواجهه با دولت قبل داشتهاند. نباید انتظار داشت به سرعت چنین خاطرهای پاک شود و باید مردم را محق دانست.
دولت چه کند، مردم اعتماد میکنند؟
دولت باید عاقلانه رفتار کند. میزان انتظارات را افزایش ندهد. پیش از هر وعده، امکان سنجی کند و بعد به صورت جدی به انجام آن وعده اهتمام ورزد و نهایتا در صورتی که وعده محقق نشد، مردم را از چرایی عدم تحقق وعده مطلع کند.
شاید انتقاد از عملکرد دولت آسان باشد، اما ارائه پیشنهاد بسیار سخت است. اعتماد فرآیندی پیچیده است و همه در دنیا نهایتا به دنبال کسب اعتماد و اعتبارند. دولت باید اعتبار دولت را بازسازی کند. یعنی یک بار انتظارات دولت را بر اساس نقشی که قانون اساسی برایش تعیین کرده، بیان نماید و در مرحله بعد تلاش کند، انتظارات مردم را واقعی و به قانون اساسی نزدیک نماید و نهایتا برای انجام انتظاراتی که از او وجود دارد تلاش کند. به این منظور دولت باید مدام در قبال اموری که انجام میدهد، بازخورد اجتماعی بگیرد.
جمعبندی
اگر بنا باشد به صورت خلاصه، تمام پیشنهاداتم به دولت را مطرح نمایم، میگویم: «عمل کن، سپس حرف بزن». به نظر میرسد تشریح عملکرد پس از انجام، بیشتر خوشایند مردم باشد تا وعده دادن، چرا که گویی حساسیتی نسبت به وعده برای مردم ایجاد شده است. البته عملکرد دولت هم نباید انتزاعی و ناملموس باشد، که همان کژکارکرد سابق را خواهد داشت. دانستن این نکته نیز ضروری است، که به نظر میرسد اعتماد یک ویژگی جهشیافتگی دارد، یعنی اگر اعتماد افزایش یابد، این افزایش فزاینده خواهد بود، و اگر اعتماد کاهش یابد، این کاهش بسیار کاهنده خواهد بود. از همین رو پذیرش مسئله اعتماد به دولت، که حل آن تنها برعهده دولت است، بزرگترین مسئولیتی است که دولت کنونی باید بپذیرد.