از طلوع انسجام تا غروب انشعاب

در روزهای سرد اسفند ماه ۹۶، فرصتی دست داد تا طی دو جلسه؛ اعضای هسته‌ی بازاریابی سیاسی نشستی علمی با آقای دکتر عبدالله جاسبی داشته باشند. دکتر عبدالله جاسبی  در سال ۱۳۲۲ در تهران چشم به جهان گشود وی پس از گذراندن دوره های تحصیلی و أخذ مدرک دیپلم لیسانس خود را در رشته‌ی صنایع به پایان رساند و با رتبه‌ی اول، موفق به دریافت نشان و مدال درجه‌ی اول فرهنگ شد وی همزمان با دوران متوسطه به تحصیل علوم دینی نیز روی آورد. در سال ۱۳۵۱ برای ادامه‌ی تحصیلات وارد دانشگاه ” آستون ”  در انگلستان شد و مدرک دکتری خود را در رشته‌ی مدیریت تولید و تکنولوژی از این دانشگاه دریافت کرد و در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی به کشور بازگشت. وی پس از انقلاب مسئولیت‌های متعددی را بر عهده گرفت که از جمله می‌توان به مواردی چون معاونت نخست وزیر در دوره‌ی شهید رجایی، جانشین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، رییس دانشگاه آزاد، مشاور وزیر کشور، مسئول واحد تحقیقات اقتصادی ، اجتماعی حزب جمهوری اسلامی، نامزد ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۲، صاحب امتیاز چندین روزنامه و مجله، عضویت در شواری عالی انقلاب فرهنگی؛ اشاره نمود. وی تألیفات گوناگونی در مدیریت، مسائل سیاسی و امور آموزشی دارد. از جمله کتب نوشته شده به دست آقای جاسبی عبارت ا‌ند از: روز شمار حزب جمهوری اسلامی، تشکل فراگیر ، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی، حزب جمهوری اسلامی ایران – تولد در بستر انقلاب. علاوه بر آثار بالا، کتب و تحقیقات قابل توجهی زیر نظر ایشان نوشته شده است که غالب آن‌ها نیز در زمینه‌ی احزاب سیاسی می‌باشند. به بهانه‌ی بازاریابی سیاسی و کسب برداشتی درست از رویداد حزبی در دهه‌ی اول انقلاب و زمینه‌یابی برای کاربست این تجربه‌ی تاریخی برای وضعیت فعلی سپهر سیاسی ایران و بمناسبت سالروز انحلال حزب جمهوری اسلامی بخشی از خاطرات و بیانات ایشان را مورد دقت قرار دادیم و در لابلای ناگفته‌های حزبی، به دنبال پاسخ‌هایی راهگشا قدم برداشتیم…

۱-بیان تاریخچه‌‍ای از حزب جمهوری و ضرورت نگارش این تاریخچه

داستان حزب جمهوری اسلامی که داستان بسیار مهم و پرماجراست؛ بعد از اینکه حزب جمهوری اسلامی تعطیل شد یا به قول معرف فیتیله‌اش پایین کشیده شد من پیش خودم فکر کردم که تاریخ حزب جمهوری اسلامی  باید نوشته بشود؛ علتش هم این بود که حزب جمهوری اسلامی یک بخش مهمی از تاریخ انقلاب است که هم در دهه‌ی فعالیت خودش نقش اول را داشته در کشور و در انقلاب و در نظام و هم هنوز آثارش کاملا برجاست و آن‌هایی که آنجا تربیت شدند، هنوز در حقیقت عناصر اصلی تشکل‌ها و احزاب مختلف هستند. و نیز فکر کردم؛ یکی از مشکلاتی که ما داشتیم در یکصد سال اخیر این بوده که به خاطر کم‌کاری ما تاریخ نهضت‌ها و انقلاب‌ها را معمولاً دیگران نوشتند؛ دیگرانی که اکثراً از نظر طرز فکر و عقیده و غیر این‌ها، مخالفین ما بوده‌اند. به همین دلیل من برای اینکه تاریخ حزب جمهوری اسلامی با این مشکل روبرو نشود و بعدها دیگران و مخالفین حزب تاریخ حزب را ننویسند و تحلیل‌های دلبخواهانه از آن ارائه نکنند؛ فکر کردم که من این کار را انجام بدهم…الان؛ پنج جلد از این تاریخ حزب جمهوری اسلامی تحت عنوان تشکل فراگیر به چاپ رسیده و جلد ششم اش تقریباً تمام شده است. این مقدمه ای بود که من راجع‌به حزب جمهوری اسلامی خواستم عرض کنم.

۲-ضرورت تحزب

۲-۱-تجربه تاریخیِ تلخِ نبود تشکیلات حزبی

یکی از چیزهایی که در اوایل انقلاب در موردش بحث شد و لزوم تحزب را مطرح کرد این { تجربه}بود که؛ در نهضت‌ها و انقلاب‌های گذشته عناصر اصلی که پا به میدان مبارزه گذاشته و هزینه کردند، نیروهای مومن و مسلمان بودند اما میوه‌ی این نهضت‌ها و انقلاب‌ها را دیگران برداشت کرده بودند. (آقای جاسبی در ادامه به شواهد عینی از این پدیده اشاره می کنند.)

الف)ناظر به مشروطیت

 در انقلاب مشروطیت، پیشتازان این انقلاب آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله طباطبایی و تا یک مقطعی شیخ فضل الله نوری بودند ولی بعد از مشروطه می‌بینیم باز دوباره همان عناصر وابسته به انگلستان عملاً نفوذ کرده و قدرت را در دست می‌گیرند و با یک فاصله‌ی کوتاه (مثلا چند مجلس) شخصی به نام رضا خان می‌آید و مجلس را کاملاً در دست می‌گیرد و به صورت یک دیکتاتوری مطلقه که دیگر آثاری از آن دموکراسی که مشروطیت برایش انقلاب کرد وجود ندارد.

ب)ناظر به نهضت جنگل

در سطح منطقه‌ای می‌شود گفت نهضت جنگل یک نهضت خیلی ریشه‌داری بود که در آن، یک فردی با شعار اسلامی با بینش و اعتقاد اسلامی پا به میدان می‌گذارد اما در عمل هم به علت اشتباهات صورت گرفته و هم خیانت‌های دولت سوسیالیستی شوروی و …این نهضت شکست خورد و بعد از آن، افرادی به اصطلاح به جامانده از ایشان حتی آمدند و سر میرزا را به رضا خان هدیه کردند.

ج)ناظر به نهضت ملی شدن صنعت نفت

بعد از شهریور ۱۳۲۰ ایجاد  فضای باز سیاسی بر اثر برکناری رضاشاه، یک مجلسِ تا حدودی آزاد، شکل گرفت که همراهی مردم را در صحنه به دنبال داشت. {زمینه‌های مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منجر به شکل‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت شد} در اینجا دو نفر یعنی آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق، در حقیقت رهبری نهضت را به عهده داشتند و ۳۰ تیر ۱۳۳۱،  اوج موفقیت این نهضت بود. در ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱، با حمایت آیت‌الله کاشانی، قوام‌السطنه از نخست‌وزیری برکنار شد و مجددا مصدق روی کار آمد. اما از این تاریخ تا  28مرداد ۳۲  آنچنان اختلاف و تشتّت بین این دو شخصیت بالا گرفت؛ که مردمی که در صحنه و آماده جان‌فشانی بودند عملاً از صحنه خارج شدند. البته طرح‌ها و برنامه‌های انگلیس و بعدش آمریکا هم مؤثر واقع شده بود و نتیجه‌اش کودتای ۲۸ مرداد شد؛ اما اشتباهات خود این‌ها به‌خصوص دکتر مصدق و به‌خصوص  انحلال مجلس و خیلی مسائل دیگر البته بیشترین تاثیر را داشت، و این ادامه داشت تا سال ۴۲ که برای اولین بار یک قیامی توسط حضرت امام(ره) صورت گرفت. مردم آمدند در صحنه و شخصیت امام شناخته شد و قاطعیت‌اش، شجاعت‌اش و اینکه صلاحیت رهبری این انقلاب را دارد؛ محرز شد از آن نقطه‌ی تاریخی تا ۱۵ سال بعد که انقلاب اسلامی ایران تحقق پیدا می‌کند؛ یکی از چیزهایی که قبل از انقلاب اسلامی ایران مطرح شد که آن تجارب تلخ ذکرشده تکرار نشود و مورد جمع‌بندی همه واقع شد این بود که ما باید تشکیلات داشته باشیم. این مسئله لازمه‌اش این بود که حضرت امام با آن کاریزمایی که داشتند، با این کار موافقت کنند. حضرت امام دیدگاه‌اش بیشتر روی تشکل‌های روحانی بود، ولی به تدریج و به خصوص در آستانه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی {با شرایطی که از سوی هسته‌ی مؤسسِ حزب جمهوری تشریح شد}بالاخره امام قانع شدند و قبول کردند و حمایت کردند و به دنبال حمایت‌شان حتی کمک مالی موثری هم به حزب جمهوری اسلامی کردند و حزب جمهوری اسلامی در حقیقت در سال ۵۷ گویا ۲۹ بهمن، اعلام موجودیت کرد و حزب جمهوری اسلامی با یک حجم عظیمی از استقبال مردم روبرو شد. (پس یک بحث شد ناظر به تجارب تاریخی که ضرورت حزب را می‌رساند)

۲-۲-تجربه دموکراسی غربی و اقتضائات آن

{بحث دیگری که مطرح می‌شود؛ موضوع شاکله‌ی دموکراسی اقتباسی از غرب است}. در این راستا؛ از ابزارهای آن یعنی انتخابات و اقتضای آن یعنی تحزب که استمراربخش حکومت است باید استفاده کنیم. چرا که بدون تحزب ما یک انتخابات را برای یک دوره‌ی طولانی و به صورت پایدار نمی‌توانیم در اختیار داشته باشیم. به همین دلیل بحث تحزب مطرح شد.

۲-۳-ضرورت عملی و اقتضائات رقابت سیاسی

در این بین جریانات{ التقاطی و ضد اسلامی و انحرافی، منافقین} نیز رشد کردند. و این‌ها همه آمده بودند و فضای ایران را پر کرده بودند. و این موضوع که ما در میدان رقابتی با این گروه‌ها قرار داریم که همگی دارای تشکیلاتی هستند و نمی‌توانیم فاقد آن باشیم در عمل معلوم شد که حزب ضرورت دارد و باید باشد. به همین دلیل حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد.

۲-۴-ضرورت حفظ انقلاب اسلامی و مانع نبودن مخالفت برخی علما با آن

من اعتقاد ندارم که شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی و مهم‌تر از همه خود شخص امام با اصل تحزب مخالف بودند چون این را رسماً هیچ جا اعلام نکردند. در مراوداتی هم که ما داشته‌ایم مثلاً نقل قولی که از آقای هاشمی شده آقای مطهری، مخالف تحزب نبود ولی خودش نمی‌خواست در این حزب وارد شود، اما مخالف حزب جمهوری اسلامی هم نبود. خود امام که اصلاً در یک مقطعی حمایت کرد پول داد پشتیبانی کرد. و آیت‌الله مهدوی‌کنی هم من حداقل سخنرانی از ایشان ندیده‌ام که ضد تحزب باشد؛ اما با فرض اینکه بعضی‌ها از شخصیت‌های انقلاب مخالف باشند نیز مانعی نمی‌شود که ما این واقعیت را بپذیریم؛ چرا که تحزب برای حفظ انقلاب اسلامی و حفظ دست‌آوردهای انقلاب اسلامی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

۳-نسبت ولایت فقیه و ارزش‌های اسلامی با تحزب

نکته‌ای که مطرح می‌شود این است که درست است که لازمه‌ی این دمکراسی که ما از غرب گرفته‌ایم انتخابات است ولی ما یک چیزهایی داریم که با این بحث جور درنمی‌آید؛ مثل اصل ولایت فقیه در قانون اساسی یا اهمیت ارزش‌های اسلامی. {خب تکلیف این موضوعات در قبال حزب چگونه می شود؟} به اعتقاد من این‌ها نمی‌توانند دلیلی برای عدم لزوم تحزب باشند. (اتفاقاً) این‌ها می‌توانند تحزب مورد نظر ما را  با یک سری محدودیت‌های خودخواسته‌اش، شکل بدهد. ما همان ابزار را با اعمال این محدودیت‌ها به کار می‌گیریم. کما این که در دوره‌ی ده ساله‌ی این حزب، هم اصل ولایت فقیه رعایت شد و هم آرمان اسلامی و عقیده اسلامی تا کُنه وجود این حزب نفوذ کرد و به آن اعتقاد داشتند و به آن عمل می‌کردند و حزب هم فعالیت خود را داشت. تحزب با این اقتضائات اسلامی معنی دارد؛ منتها یک تحزب خاص نه آن تحزبی که در غرب معمولاً دنبال می‌شود. 

۴-حزب جمهوری اسلامی؛ چالش ها و نقاط قوت

۴-۱-حمایت مردمی، نقطه‌ی قوت حزب

 حزب جمهوری اسلامی وقتی که تشکیل شد در حقیقت دو جریان نسبت به آن حساسیت و عکس‌العمل نشان دادند؛ یکی جریان توده‌های عظیم مردم بود که با توجه به اینکه مؤسسین این حزب مورد تأیید حضرت امام بودند و منسوب حضرت امام بودند در شورای انقلاب و شخصیت‌های شناخته‌شده به عنوان مبارز و پیشتاز در مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی بودند … مردم با یک شور و هیجانی وارد ثبت‌نام شدند که اصلاً بی‌نظیر بود در تاریخ ایران و آن‌هایی که متدین بودند و اهل مطالعه، احساس کردند که قرار نیست حوادث تلخ گذشته در رابطه با جنبش‌ها و انقلاب‌ها و نهضت‌ها تکرار بشوند و این یک جریان بود.

۴-۲-چالش گروه‌های مخالف

 نکته دوم این بود که مجموعه کسانی که با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند اعم از مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق، پیکار، حزب توده و کسانی که احساس می‌کردند؛ این اسلامی که این‌ها مطرح می‌کنند با اسلامی که آن‌ها مطرح خواهند کرد فرق دارد؛ آن‌ها هم عَلَم مخالفت‌شان را بلند کردند …و این شروع شد از همان موقع، جوسازی‌ها شروع شد، عبارت‌هایی مثل انحصارطلبی، چماق‌دارها، تخریب این‌ها؛ از همان آغاز{کار}، شروع شد حزب جمهوری اسلامی از نظر خود انقلاب یک مسئولیت بسیار خطیری داشت برای اینکه مخالفین جمهوری اسلامی نمی‌خواستند انقلاب پایدار بماند و ادامه پیدا کند؛ بنابراین؛ مشکلات قومیت‌ها در کردستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان، در گنبد و غیر این‌ها شروع شد و هر کس برای خودش ادعای استقلال و تجزیه‌طلبی کرد …این یک طرف قضیه بود؛ طرف دوم قضیه ناکارآمدی بود می‌گفتند خُب حالا انقلاب شده است، بحث مشکل معیشت مردم، اقتصاد، دانشگاه، مدرسه تکلیفش چیست؟ واقعاً حزب جمهوری اسلامی مسئولیت خطیری داشت؛ در حالی که  جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و  وزارت‌خانه‌هایی مانند اکنون، وجود نداشت. ما در داخل حزب در چارت سازمانی حزب، هم کار تشکیلاتی داشتیم هم کار سازندگی داشتیم مثلاً سازمان‌های وابسته داشتیم؛ معلمین، اساتید، کارگران، کشاورزان، که  این‌ها همه جزء سازمان‌های وابسته بودند …یکی از نقاط قوت حزب جمهوری اسلامی این بود که تقریباً همه‌ی ائمه جمعه یا حداقل ائمه‌ی جمعه‌ی مراکز استان‌ها و شهرها،  همه طرفدار حزب جمهوری اسلامی بودند اعم از اینکه عضو بودند یا نبودند مثلاً آیت الله صدوقی در یزد این محل عبور و مرور در سرچشمه (مقر حزب)، اصلاً چیز عجیب و  غریبی بود. امام جمعه، تیمسار، سرهنگ، کارگر؛ همه جور آدمی می آمدند و  ما خیلی از مشکلات را آنجا حل می‌کردیم. از نظر طیف یکی از پرچم هایی که علیه حزب جمهوری اسلامی بلند کردند حزب خلق مسلمان بود و این خیلی مسئله مهمی بود چون اولاً در رأس‌اش یک مرجع تقلید بود؛ بالاخره آیت الله شریعتمداری از آن طرف تکیه کردند به زبان آذربایجانی و ترکی و غیره و حالت قوم‌گرایی پیدا کرد.

۴-۳-خط سه؛ چالشی درون‌گفتمانی

گروه دیگری بعد از اینکه حزب جمهوری اسلامی اوج گرفت به نام خط سه تشکیل شد که این‌ها البته تابع امام بودند. امام هم بالاخره به این‌ها حکم داده بود ولی یک نوع مخالفتی با حزب داشتند و در رأس آن‌ها بیشتر با شهید بهشتی مخالفت  داشتند. در رأس‌شان مثلا آیت الله طاهری اصفهانی، آقای عبدالله نوری، آقای محتشمی، آقای شریعتی{معاون وزیر کشور}، آقای موسوی خوئینی‌ها بودند.  در این بین؛  طیفی که این‌ها را می‌گرداند؛ یکی کرباسچی و یکی هم اعتیادفرد بود …این‌ها طیف عجیب غریبی بودند به عنوان خط سه خیلی علیه شهید بهشتی بودند  خط سه {در مسئله‌ی نامزد معرفی شده‌ی حزب جمهوری یعنی جلال الدین فارسی و رأی نیاوردنش} بیشترین توان را گذاشتند یعنی هر چه در قدرت داشتند اینجا گذاشتند و این مسئله را مطرح کردند که ایشان ایرانی‌الاصل نیست. بنی‌صدر نیز  از روز اولی که رییس‌جمهور شد، شروع کرد علیه حزب جمهوری اسلامی(کار کردن).

۴-۴-چالشِ جبهه بودن حزب

یکی از اشکالاتی که به حزب می‌توان گرفت؛ از این‌جا سرچشمه می‌گیرد که حزب به جای اینکه، حزب باشد در حقیقت یک جبهه بود. این اختلافات البته در هر حزبی می‌تواند وجود داشته باشد، ولی این مقدار اختلاف شدید؛ نمایش‌گر جبهه {بودن}است، که حزب جمهوری اسلامی این چنین بود.

۴-۵-مشکلات سیاسی، چالشی بدتر از جبهه بودن

مشکل اصلی مشکل سیاسی بود، من معتقدم بیش از مشکلات اقتصادی، مشکل سیاسی بود؛ مثلاً اختلاف بین آقای موسوی و آقای عسکراولادی. آن یکی می‌گفت، چارچوبی که امام تعیین کرده؛ من آن را قبول ندارم این تکه‌اش را قبول نداشتند این واقعیتی است و این واقعیت بر انقلاب ما سایه انداخت. …ما بخشی از وقت مان در حزب به جای این که بشینیم برای آقایان، کارهای ممکلت را برسیم؛ درون حزبی تناقض داشتیم .

۴-۶-چالش مواضع حضرت امام(ره)

از آن طرف هم به قول کسی؛ امام یکی یکی پایه های حزب را شروع می‌کرد کشیدن، یعنی بعد از اینکه امام فرمودند که نیروی های مسلح از این پس نباید در هیچ حزبی باشند که  البته حرفشان درست بود؛ ولی ما (که) همه چیز داشتیم، از جمله یک شاخه‌ای به نام نیروهای مسلح داشتیم ناگهان یک تکه از حزب رفت.

همچنین از امام نقل شد که؛ ائمه‌ی جمعه باید بین امامت جمعه و حزب، یکی را انتخاب کنند که به این شکل، نیمی از حزب (کم) شد این خیلی مسئله مهمی بود البته اکثراً امام جمعه را می‌پذیرفته‌اند اما بعضی‌ها نیز می‌گفتند ما حزب را قبول می‌کنیم و از امام جمعه استعفاء میدهیم

آخرین حرکت امام این بود (از افراد شاخص حزب که در جایگاه‌های ملی و مقامات بالای نظام مسئولیت داشتند خواستند که از حزب خارج شوند؛ چرا که این مقام بایستی شامل همه‌ی مردم بشود  و تحت‌الشعاع حزب نباشد.)  

۵-شاخص‌های عملکردی و ساختاری حزب جمهوری

۵-۱-ویژگی حزبی عمل نکردن

ما به شهید رجایی تن دادیم {ما از اول از رجایی چنین شناختی نداشتیم. ما واقعاً نشان دادیم که نمی‌خواهیم حزبی عمل کنیم. میرسلیم که به شورای مرکزی حزب نزدیک تر بود؛ به او رأی ندادیم ولی به رجایی رأی دادیم …. ما دنبال این بودیم که آدم انقلابی و محکم واقعاً معتقد به امام، (روی کار بیاید).

۵-۲-تأمین مالی حزب جمهوری اسلامی

در یک مرحله ای که آقای هاشمی رفت و یک چمدان پول از امام گرفت و آمد.  بعد از آن امام به شیوه‌های مختلف کمک می‌کردند؛ مثلاً مجوزی داده بودند که این‌ها می‌توانستند از وجوهات شرعی استفاده کنند. از سویی؛ برادران مؤتلفه، طبق برنامه‌هایی که داشتند، کمک‌هایی می‌کردند. بنابراین منبع مالی ما اول کمک مستقیم حضرت امام بود؛ دوم وجوهات شرعی که خود امام به این آقایان داده بودند؛ یکی هم بچه‌های مؤتلفه که هراز چندگاهی، جلسه می‌گذاشتند و پول جمع می‌کردند.

۵-۳-روند سازمان‌دهی حزب جمهوری

 ما دو جور عضو داشتیم یک نوع از پایین به بالا بود؛ و یک نوع از بالا به پایین بود. پایین به بالایش این چنین بود که ما در تمام حوزه‌هایی که داشتیم انتخابات باید صورت می‌گرفت و واقعاً انتخابات درست و حسابی برگزار کردیم از هر حوزه‌ای یک نفر باید انتخاب بشود و باید چه کاری بکند و همین طور تا بالا بیایند؛ تعدادی چندصد نفر تعیین می‌شدند. یک نوع هم از بالا  بود؛ بدین صورت که شورای مرکزی حزب این اختیار را داشت یک سری از افرادی که به حزب نزدیک هستند و آمادگی دارند و کمک کردند و یا غیر ایشان را دعوت کنند.

۵-۴-حفظ نظام؛ کارکرد اصلی حزب

{این حزب}می‌خواست نظام را حفظ کند؛ می‌خواست انتخابات ریاست جمهوری بعدی، انتخابات مجلس، انتخابات شوراها؛ می‌خواست{در}همه‌ی این‌ها  {نقش‌آفرینی کند}

تنظیم گزارش: مصطفی آقاجانی

  • facebook
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *