نبرد اژدها در جدال سیاسی المپیک پکن ۲۰۲۲

نویسنده: محمدصادق رحیمی، عضو شبکه پژوهشگران هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)

مقدمه

پس از گذشت دو سال از آغاز شیوع کرونا حالا صدای المپیک زمستانی از مبدا آن یعنی چین به گوش می‌رسد. اما مثل همیشه آنچه بیش از خود المپیک آن را پر هیاهو و مهم جلوه می دهد حاشیه های المپیک است. حاشیه های این المپیک پکن نیز کم نیست ولی بین آنکه کدام حاشیه مهمتر است اختلاف نظر است. آنچه خود چینی ها پیش بینی می کنند این است که احتمالاً مهمترین حاشیه همزمان با شروع المپیک زمستانی پکن، حمله روسیه به اوکراین باشد ولی حاشیه ای که این روزها بیشتر در کنار المپیک پکن به چشم می خورد تحریم المپیک از سمت آنگلوساکسون ها و متحدین‌شان است.

آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا و ژاپن اعلام کرده اند که به دلایل حقوق بشری حاضر به شرکت در المپیک نیستند. البته باید یادآور شد که این اولین باری نیست که برخی کشورها میزبان المپیک را تحریم سیاسی و دیپلماتیک می کنند، اولین بار چنین اتفاقی در اوج جنگ سرد میان آمریکا و شوروی رخ داد ولی آنجا دو بلوک شرق و غرب با همه دوستانشان به میدان آمدند و مثل امروز آمریکائی ها خیلی اطراف خود را خلوت نمی دیدند.

و حالا در دوره‌ای که بی بی سی سلطنتی تیتر میزند که تحریم المپیک پکن جدال سیاسی نیست بلکه یک اعتراض اصولی است جا دارد به برخی دیگر از تیتر های پر رنگ یک سال گذشته نگاه کنیم. تیترهای سبقت اقتصادی قریب الوقوع چین از آمریکا، گمانه زنی ها درباره هژمون جدید دنیا یعنی چین، افول جهانی آمریکا و اوج گیری جنگ اقتصادی چین و آمریکا در کرونا از جمله تیتر هایی هستند که شاید هر کدام به تنهایی کافی باشند تا جدال سیاسی و دیپلماتیک المپیک پکن را به عنوان بهترین توصیف انتخاب کنیم و از اعتراض اصولی فراتر برویم.

میدان نبرد

آنچه در سال‌های اخیر میان آمریکا و چین در جریان است به خوبی نشان می‌دهد که تقابل این دو کشور امروز به همه عرصه های گوناگون وارد شده است و تنها منحصر به زمینه‌های اقتصادی و تجاری نمی شود. افزایش نیروهای نظامی چین و آزمایش های موشکی و فضایی موفق توانسته است تا حد زیادی خلاء نیروی نظامی قدرتمند را برطرف کند هرچند همچنان نقطه قوت اصلی نیروی نظامی چین، نیروی انسانی فراوان و ایدئولوژیک آن است. از طرفی دیگر تنش‌های اقتصادی که بعد از حضور ترامپ شدت یافته است همچنان ادامه دارد و هر چند ماه یکبار تحریم ها و تعرفه گذاری های سنگین علیه چین افزایش پیدا میکند. صحنه تقابل سیاسی و دیپلماتیک نیز به خوبی داغ است، چراکه تنش ها بر سر مسئله تایوان و حمایت آمریکا برای استقلال آن و نادیده گرفتن سیاست چین واحد، روز به روز بیشتر می شود و دعواهای حقوق بشری درباره منطقه سین کیانگ همچنان ادامه دارد. و اما تقابل دیگر در عرصه فرهنگی و تمدنی است که شاید بتوان از آن به عنوان مبهم ترین و پیچیده ترین عرصه رویارویی یاد کرد، چراکه در این زمینه بر خلاف دیگر حوزه ها هیچ کس پیش‌بینی مشخصی از پیروز نهایی ندارد و مانند عرصه اقتصادی یا نظامی که رشد فوق العاده چین را شاهد هستیم در این حوزه شاهد کشمکش ها و چالش های فراوان برای هر دو طرف هستیم که معادله را پیچیده تر و سخت تر می کند.

در کمال هراس

آنچه اهمیت روز افزون تقابل فرهنگی و تمدنی این دو کشور را برای ما روشن میسازد صف آرایی شدید آمریکا و هم پیمانانش در مقابل چین است. آنگلوساکسون ها با تمام ترس و نگرانی همواره در جلسات بین المللی گوناگون سخن از چین هراسی به میان می آورند و به دنبال انزوای آن به هر شکلی که بتوانند هستند. در همین راستا از تمامی ظرفیت های خود در جنگ شناختی و تصویرسازی های منفی علیه چین و حتی فشار بر افکار عمومی استفاده می کنند تا در جنگ رسانه ای و تقابل نرم دست برتر را داشته باشند.

به طور کلی باید گفت امروز آمریکا و اروپا به دنبال تحریم و انزوای قدرت نرم چین هستند و در واقع پاشنه آشیل چین و مزیت رقابتی خود را در قدرت نرم می بینند و بر این تصور هستند که چین نمی تواند ایدئولوژی یا مکتب جهان شمولی مانند لیبرالیسم را به جهان ارائه دهد. بنابراین آنچه که امروز چالش اصلی جمهوری خلق چین در عرصه بین الملل است، احیای تصویر ملی خود و تقویت برند ملی است تا بتواند در این حوزه نیز خود را هم­پای رقیب اصلی خود یعنی آمریکا نشان دهد.

احیای تصویر ملی

در کنار تلاش‌های غربی‌ها برای مقابله حداکثری با رشد فزاینده چین، چشم بادامی ها نیز امروز به خلا ها و نقصان های فعلی خود به خوبی پی برده اند و در تلاش برای رفع آن هستند. خلا و نقصان فعلی چین در جامعه بین الملل نداشتن ذهنیت و تصویر مناسب در میان مخاطبان جهانی به ویژه نخبگان کشورهای مختلف است. آن ها به خوبی می‌دانند که هنوز کلیشه ها و انگاره های ذهنی ضد برند چین مانند کالای بی کیفیت و زندگی کمونیستی وجود دارد که ابتدا باید آنها را اصلاح کنند. چینی‌ها در همین راستا به دنبال افزایش قدرت نرم خود از طریق تصویر سازی و برندسازی ملی به عنوان استراتژی کلان مقابله با حملات نرم آمریکا و اروپا هستند. آنچه در این استراتژی ملی دنبال می کنند ارائه یک مدل موفق حکمرانی منطقه‌ای و قابلیت تعمیم جهانی این حکمرانی، به مخاطبان جهانی است. بازاریابی سیاسی بین الملل چین در این مرحله نقش اساسی دارد و نقطه ثقل آن برندسازی ملی است. آنچه در بازاریابی سیاسی بین الملل اتفاق می افتد ترکیب درست هویت با تصویر بر مبنای یک مولفه قدرت ساز یعنی مزیت رقابتی پایدار می باشد. مزیت رقابتی چین در حوزه های سخت در حال پیشروی است ولی در حوزه نرم با توجه سیالیت تصویر و فراوانی نیروهای مداخله گر داخلی و خارجی چه در ساحت ایدئولوژی و چه در ساحت پراکسیس همچنان میدان نبرد را پیچیده و سخت می کند.

اکنون وظیفه ارائه تصویر یک الگو و اسطوره از چین و به تعبیری دیگر بازاریابی برای برند چین بر عهده حوزه نوظهور بازاریابی سیاسی بین الملل به عنوان یک نگاه کلان در سیاست خارجی است. باید گفت اهمیت بازاریابی سیاسی بین الملل توسط چینی ها به خوبی درک شده است و اکنون به دنبال استفاده از آن در راستای احیای تصویر ملی مقتدر و مناسب با شرایط جهانی هستند.

پروژه های برندسازی چینی

با توجه به آنچه گفته شد با گذشت زمان هردوطرف به اهمیت بی بدیل صنایع فرهنگی گسترده پی بردند. از همین جهت چین سعی کرد تا در این حوزه نیز خود را به آمریکایی‌ها برساند و از دور رقابت عقب نماند. رشد سینما و خبرگزاری‌های دولتی و نیمه دولتی در سال های اخیر بسیار زیاد بوده است و از طرفی پروژه‌ها و رویدادهای برندسازی ملی را نیز با تمام تلاش پیگیری می‌کنند و به دنبال استفاده حداکثری از آنها هستند. مهم‌ترین نتیجه پیگیری رویداد های برندسازی ملی چینی ها آن شد که پکن برای اولین بار تنها پایتخت کشوری شد که هم در المپیک زمستانی و هم در المپیک تابستانی میزبان بوده است. از دیگر رویدادها و پروژه های برند ملی چین می توان به برنامه پرورش رهبران آینده که شخصاً توسط شی جین پینگ اداره می شود اشاره کرد که به دنبال تربیت مدیران شاخص حزب کمونیست چین برای اداره امور داخلی و خارجی چین و البته حضور آنان در دیگر کشور ها برای مدیریت البته با نگاه تقویت برند چین است.

تلاش‌های فرهنگی چین برای ارتقا برند چینی در داخل مرزها خلاصه نمی شود. مهمترین نمود این تلاش ها را می توان در گزارش کمیته تحقیقات کنگره آمریکا در دسامبر ۲۰۲۱ به خوبی مشاهده کرد. در این گزارش که به تازگی منتشر شده است از رشد مراکز آموزشی کنفوسیوسی در خاک آمریکا به شدت ابراز نگرانی شده است و به کنگره آمریکا هشدار داده شده است که برای مقابله با این مراکز و تقویت هویت و برند کنفوسیوسی چینی ها تدابیر لازم اندیشیده شود.[۱]

نتیجه گیری

در پایان می توان گفت آنچه جمهوری خلق چین امروز به عنوان استراتژی اصلی خود برای مقابله با آمریکا پیگیری می‌کند استفاده از پروژه‌های برندسازی ملی ازقبیل المپیک است. دو بازوی اصلی و توانمند برند ملی چین، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی اقتصادی در چارچوب بازاریابی سیاسی بین الملل می باشد که حرکت آن به سمت هژمونی آینده را تسهیل می کند. با توجه به تحولات گفته شده انتظار می رود رصد و تحلیل دقیق این تحولات توسط جمهوری اسلامی ایران انجام شود تا بتواند برای مشخص کردن نقش موثر و مناسب در این تقابل بهترین تصمیم را اتخاذ کند.

منابع:

[۱] https://crsreports.congress.gov

  • facebook
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *