موضع اقتدار؛ چرا و چگونه؟!

اول: اقتدار جزء کلیدی هر حکومت و قوه‌ای است که به مانند قانون در صورت عدم وجود آن به اصطلاح سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و ثمراتی که باید کام جامعه را از خلال سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌گذاری‌ها شیرین کند، حاصل نمی‌آید.
دوم: همان میزانی که نمایش و به رخ کشیدن اقتدار می‌تواند برای دولت و دستگاه‌های مختلف ثمرات اجتماعی و افزایش سرمایه اجتماعی را رقم بزند، به همان میزان یا بیشتر عدم استفاده درست از این عنصر می‌تواند به فرسایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی منجر شود.
سوم: بازاریابی سیاسی به ما می‌آموزد که رسانه عرصه به تصویر کشیدن یک واقعیت بیرونی (مثلا دولت مقتدر) است نه کارگزار یا عامل آن…چرا که در صورت کم عملی(یا کم نمایی) سایر بخش‌ها نقض غرض به وجود می‌آید.
چهارم: نمایش اقتدار رئیس شورای اطلاع رسانی دولت در موارد اخیر، فارغ از لزوم یا عدم ضرورت، با این سوال مواجه است که آیا این نحوه اقتدار منجر به افزایش سرمایه اجتماعی می‌شود یا اعتمادسوز است؟ برای مثال نحوه مواجهه با فردی که از خطر فروش جزایر سخن به میان آورده بود، صرفا به خاطر جنجال رسانه‌ای برساخته رقبا بود یا اصل ماجرا مدنظر قرار گرفته است؟ اینکه مقام دولتی خطای رسانه‌ای نکند مطلوبی است دست نیافتنی…هنر آن است که در صورت خطا، چگونه مواجهه‌ای از همان سنخ( رسانه‌ای) نماییم …
پنجم: روابط عمومی و رسانه یک دولت در حالت ایده‌آل‌اش، بازنمایی کننده واقعیت آن دولت است. اگر در دوره‌های قبل روابط عمومی، با یک تصویرسازی و مدیریت رسانه برساخته و دور از واقعیت که زیاده نمایی می‌کرد مواجه بودیم باید بگوییم اکنون در دوره‌ای قرار داریم که واقعیت دولت و خدماتش دچار کم‌نمایی و کژنمایی شده است…

  • facebook
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *