هاشمي يک حزب بود!

  1. سياست ورزي از جمله اموري است که مانند فلسفه بايد به آن علاقمند بود. اگر از بسياري از سياست دوستان و سياست ورزان پرسيده شود که چرا به بحث و مجادله ي سياسي مي پردازيد و حال آنکه تأثيرتان در عرصه ي سياست حداقلي است!؛ شايد پاسخي نداشته باشند اما ديري نمي گذرد که دوباره خود را براي بحث سياسي ديگري آماده مي کنند.
  2. بسياري از امور در زندگي انسان هستند که اگر با عقل ابزاري سنجيده شوند؛ امري مهمل هستند اما اگر با اين رويکرد نگاه کنيم که؛ انسان گاهي اوقات براي آنچه که علاقه دارد و با آن خوش است حاضر است هزينه بدهد؛ مسأله ي جوري ديگر رقم خواهد خورد. سياست از جمله ي اين امور است. سياست و سياست ورزي از جمله اموري است که ذهن خلاق و نقاد و غواص مي خواهد. تا در مورد هر چيزي فکر کند و در مورد هر واقعه اي تحليل ارائه دهد. البته جان مايه ي سياست قدرت است و قدرت نيز براي همه جذاب است و فريبنده.
  3. از طرف ديگر شخصیت های بزرگ سياسي همواره مورد نقد و مدح بسیار بوده اند. ذو ابعاد بودن    شخصیت ها منجر به آن می شود که هم در نقد آنها و هم در مدح آنها افراط شود. هر چند این مطلب در مورد شخصیت های بزرگوار صادق نیست و اظهار نظرها در مورد شخصیت های بزرگوار به واقعیت نزدیک تر است اما شخصیت هایی که بزرگ هستند همواره موافقان و مخالفان جدی دارند. البته که بين شخصيت هاي بزرگ و بزرگوار تفاوت وجود دارد.
  4. عرصه ی سیاست نیز باعث پیچیدگی دوچندان این دست از شخصیت ها می شود. این عرصه جذابیت و فریبندگی بسیار دارد. فریبندگی و جذابیت سیاست باعث می شود تا تصویر سیاستمدارن از واقعیت دور و از سوی دیگر به شدت متغیر باشد. به عبارت دیگر تصویری که از شخصیت های بزرگ سیاسی به واسطه ی ورود به عرصه ی سیاست عرضه می شود با تصویر واقعی آنان فاصله دارد و این تصویر دائما در حال تغییر است. تلون و تغییر؛ خاصیت عرصه ی سیاست است.
  5. این دو ویژگی: یعنی فریبندگی سیاست و چند بعدی بودن شخصیت های بزرگ؛ قضاوت را در مورد آنان سخت تر می کند. قضاوت سخت است چون تصویر سیاسی آنان از تصویر واقعی آنان فاصله دارد. قضاوت سخت است چون دائما در حال تغییر هستند. هر چند ممکن است این تغییر ذاتی عرصه ی سیاست باشد. اما بی شک این ویژگی به فعالان و علاقمندان به این حوزه نیز سرایت می کند.
  6. در تاریخ معاصر ایران شخصیت های بزرگ سیاسی بسیاری می توان یافت که آنان همواره مورد نقد و مدح بسیار بوده اند و ديگران را در قضاوت خود به سختی انداخته اند. نادرشاه افشار، امیرکبیر، دکتر مصدق و … از جمله ی اين شخصیت ها هستند. شخصیت های بزرگی که آگاهانه وارد عرصه ی سیاست شده اند و به دلیل بزرگی شخصیت و ویژگی های عرصه ی سیاست قضاوت در مورد خود را سخت کرده اند.
  7. به نظر می رسد هاشمی را باید جزو همین دسته دانست. هاشمی از سنخ افرادی هست که علاقه به سیاست داشت و آگاهانه وارد سیاست شد و برای آن طرح، برنامه، نقشه و فکر داشت و برای به ثمر نشستن افکار خود جهد و جد فراوان داشت. حضور فعالانه ی هاشمی در سیاست برای خودش که آگاهانه سیاست را انتخاب کرده بود حل شده بود اما برای دیگران که از ابعاد دیگر به شخصیت وي می نگریستند نکته ای منفی به حساب می آمد.
  8. عرصه ی سیاست لغزش های بسیار هم دارد و لغزش شخصیت های بزرگ هم بیشتر خود را نشان می دهد. اشتباهات هاشمی هم به اندازه ی شخصیت خود او بزرگ بود. هاشمی در ۷۸، ۸۸ و ۹۲ ریسک های بسیار کرد که از یک سیاستمدار زیرک بعید بود و اما با این حال وی هرگز از سیاست ورزی خسته نشد. او چون به سياست علاقه داشت هرگز حاضر به ترک اين عرصه نشد. از اين رو هاشمی یک خصیصه ی برجسته داشت. او یک سیاستمدار قهار بود و اين در رفتار و مسلک وي قابل رؤيت.
  9. در بازاريابي سياسي؛ سياست بيشتر حول شخصيت ها رقم مي خورد. در حقيقت محيط سياست چيزي جز تلاش هاي سياست ورزانه ي سياستمداران و سياست دوستان نيست. این ذهن و خلاقیت یک سیاستمدار است که زمینه ی شکل گیری سیاست را رقم می زند و از سوی دیگر عرصه ی سیاست به یک سیاستمدار جهت و نیرو می دهد. سياست عرصه ي عرضه ي ايده ها و نقشه هاي يک سياستمدار است.
  10. سياست وزران بازار سياست مانند هاشمي چند ويژگي برجسته دارند. اول اينکه بسيار علاقمند و عاشق عرصه ي سياست هستند. دوم آنکه هوش سرشار نياز دارد و روباط پيچيده ي دنياي سياست را مي فهمند از اين رو عرصه ي سياست براي اين دست از افراد مثابه ي شطرنج است. ويژگي بعدي اين شخصيت ها بردباري است. بردباري در عين اميد به پيروزي. با يک يا دو شکست از عرصه ي سياست کنار نمي روند چون سياست اولويت اول آنان است.
  11. جداي از شم اقتصادي هاشمي در زندگي شخصي، فهم هاشمي از عرصه ي سياست به مثابه بازار بود و تلاش مي کرد همواره با خوانش نظر و رأي مردم؛ مشتري مناسب آن بازه را فراهم آورد. هاشمي در دوره اي عاليجناب سرخ پوش بود و گاهي هم اميرکبير، گاهي عامل شکست بود و گاهي عامل پيروزي و … . در هر حال هاشمي براي بازار سياست همواره کالايي در خورد فراهم مي ساخت.
  12. هاشمي نه مانند شهيد مطهري يک تئوريسين بود و نه مانند عبدالکريم موسوي اردبيلي قاضي القضات بود و نه مانند مهدوي کني فقيه بود؛ او يک سياستمدار بود و تمام هم و غمش سياست بود. براي همين هيچ وقت مانند هيچ يک از انقلابيون عرصه ي سياست را رها نکرد و همواره ي اولويت اول وي سياست بود. به همين خاطر همواره علاقمند بود در رأس سياست باشد.
  13. هاشمي بعد از سه دوره رياست مجلس،‌ دو دوره رئيس جمهور شد و دوباره در سال ۷۸ براي رياست مجلس تلاش کرد. هاشمي در ۸۴ دوباره براي رياست جمهوري خيز برداشت اما موفق نشد و باز هم براي رياست جمهوري در ۹۲ تلاش کرد اما اين تلاش ها مقرون موفقيت نشد. همه ي اين تلاش ها در نظر بازاريابي سياسي يعني اولويت داشتن سياست و علاقه به قدرت. اين در حالي بود که هيچ يک از انقلابيون هم طراز وي تا اين حد درگير ميدان سياست نبودند.
  14.  به نظر مي رسد در شناخت هاشمي بايد اندکي با تأمل قدم برداشت. هاشمي خود آگاهانه عرصه ي سياست را پذيرفت و خود تلاش داشت تا مديريت آن را بر عهده گيرد. اين عرصه واقعيت هاي بسيار داشته و دارد و موجب نقد و مدح بسيار هم مي شود. اگر هاشمي با ضميمه ي ويژگي هاي عرصه ي سياست ارزيابي شود؛ به نظر مي رسد به شخصيت واقعي او نزديکتر مي شود. هاشمي خود به تنهايي يک حزب سياسي بود.
  • facebook
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *