نویسنده: محمدصادق رحیمی، عضو شبکه پژوهشگران هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
مقدمه
در سال های اخیر شاهد قوت گرفتن و جریان سازی فرهنگ مقاومت به ویژه در منطقه غرب آسیا بوده ایم. به طوری که امروز فرهنگ مقاومت نه تنها قسمتی از فرهنگ اسلامی بلکه به جزئی تفکیک ناپذیر از فرهنگ دیگر جوامع نیز در آمده است. اما آنچه در هر فرهنگ آن هم در ابعاد جهانی اهمیت ویژه دارد، برندها و نمادهای آن هستند. هر فرهنگ برای آنکه بتواند حیات خود را ادامه دهد نیازمند برندهای قدرتمندی است که بتواند در عرصه جهانی مخاطبان متفاوت و سلایق گوناگون را به خود متوجه کند. یکی از اصلیترین برندهای فرهنگی و تمدنی، برند های شخصیتی هستند. از همین جهت فرهنگ مقاومت نیز همانند فرهنگ غرب دارای شخصیت های اصیلی است که توانسته اند برند مقاومت در عرصه منطقه ای و جهانی شوند.
شهید حاج قاسم سلیمانی از شخصیت های اصیل مقاومت است که قطعاً امروزه نه تنها شخصیت سیاسی و نظامی او بلکه ابعاد فرهنگی و اجتماعی پر رنگی در ایران و دیگر نقاط جهان پیدا کرده است. تا دیروز اگر در کشوری کسی فریاد مقاومت و ایستادگی سر می داد عکس های «چگوارا و کاسترو» را بر لباس و وسایل او می دیدیم اما امروز در قلب آمریکای لاتین در کوبا و ونزوئلا پوسترها و نقاشیهای حاج قاسم را می توانیم بر در و دیوار شهرها ببینیم. آنچه امروز در حال رخ دادن است تبدیل شدن برند سیاسی بین المللی حاج قاسم به یک شمایل فرهنگی بین المللی، در قلب فرهنگ جهانی مقاومت است.
شمایل فرهنگی فرد یا چیزی است که به عنوان نماد مورد توجه قرار می گیرد، خصوصا نمادی از فرهنگ و یا حرکتی که ارزش تحسین و احترام دارد. حالا برند مکتب حاج قاسم تبدیل به یک شمایل فرهنگی شده است که دارای بیشترین ارزش هویتی در نظام ارزشی است.
تأثیر متقابل فرهنگ مقاومت و برند مکتب حاج قاسم
در هر فرهنگی برندها و شمایلها رابطهای متقابل با فرهنگ برقرار میکنند که نشان از تاثیر و تاثر گسترده آنها بر یکدیگر دارد. این تاثیر و تاثر متقابل میان برند مکتب حاج قاسم و فرهنگ مقاومت نیز بسیار گسترده بوده است چرا که از یک سو شخصیت بی بدیل و کم نظیر حاج قاسم توانسته به غنای فرهنگ مقاومت کمک شایانی کند و موجب برقراری ارتباط میان این فرهنگ دیرینه و مردم زمانه خود شود؛ و از سوی دیگر فرهنگ جهانی مقاومت و ایستادگی در مقابل امپریالیسم جهانی این فرصت را به برند مکتب حاج قاسم داده است تا نه تنها در ایران و کشورهای غرب آسیا بلکه در سراسر جهان خود را به خوبی به نمایش بگذارد و با دیگر مردم مقاوم و آزاده جهان ارتباط برقرار کند. بدین ترتیب این رابطه متقابل موجب شده است که فرهنگ مقاومت آن هم در ابعاد جهانی جانی دوباره بگیرد و برند مکتب حاج قاسم فرصتی برای ارائه این فرهنگ به نسل جدید در سراسر دنیا پیدا کرده است.
مکتب حاج قاسم، جنبش ضد برند غرب
در دورانی که هژمونی غرب با محوریت آمریکا در حوزههای مختلف ادامه دارد و شاهد انحصار نظام سلطه در همه زمینهها از جمله برندها و شمایلهای فرهنگی هستیم، برند مکتب حاج قاسم به مثابه یک جنبش ضد برند در میان برندهای گوناگون و پر زرق و برق هژمونی غرب قرار گرفته است.
در واقع برند مکتب حاج قاسم خود به عنوان یک برند ضد جریان اصلی برندهای فرهنگی، سعی در شکستن انحصار مصرف برندهای غربی دارد. برای به چالش کشیدن جریان انحصاری برندهای غربی و مقابله با جریان اصلی امپریالیسم فرهنگی باید با ابزارهایی از جنس خودشان روبرو شد. حالا برند مکتب حاج قاسم این امکان را به ما میدهد تا بتوانیم با دیگر برندهای فرهنگ غربی که الگوها و اسطوره های نسل جدید شدهاند وارد رقابت شویم.
برند مکتب حاج قاسم در فرهنگ جامعه
آنچه موجب تاثیر فوق العاده برند و شمایل در فضای عمومی می شود ایجاد ارتباط صمیمانه میان برند و مخاطب است. برای گسترش و تاثیرگذاری مناسب برند مکتب حاج قاسم باید بتوانیم ارتباط مردم و این برند را تقویت کنیم تا برند مکتب حاج قاسم بتواند به عنوان یک برند در فرهنگ مردم قرار بگیرد.
شمایل فرهنگی نماد قابل ستایش و طنین دار برای اکثر مردم است و بهترین و مرتبط ترین راهکارها را در شرایط فرهنگی آن دوره زمانی عرضه میکند. شمایل فرهنگی نماد قابل تقلید برای عموم مردم است که با پتانسیل بالای ارزش هویتی به ابراز وجود مصرف کننده خود کمک می کند. بنابراین استفاده هرچه بیشتر از برند مکتب حاج قاسم به مثابه فرهنگ عمومی می تواند نقش عمدهای در گسترش این مکتب و جذب مخاطبان جدید برای آن شود.
همانگونه که هر خانوادهای برندهای خاصی را برای خوراک و پوشاک خود انتخاب میکند باید برند مکتب حاج قاسم را نیز به عنوان یک برند معتبر فرهنگی و سیاسی در سبد انتخابهای خود قرار دهد. بدین ترتیب برند مکتب حاج قاسم میتواند به عنوان یکی از نماد های اصلی در سبک زندگی ایرانی-اسلامی قرار بگیرد.
برند مکتب حاج قاسم، نیاز امروز جامعه
هر جامعه و فرهنگی به طور ذاتی به شمایل های فرهنگی که دارای بیشترین ارزش هویتی در میان نمادهای فرهنگی هستند، نیاز دارد. از این رو باید توجه داشت که اگر اهتمام و توجه کافی برای تولید یا بازسازی شمایلهای فرهنگی که همان الگوها و اسطورههای مصرفی مردم جامعه هستند، صورت نگیرد، یقینا باید شاهد جایگزینی اسطورهها و الگوهای مصرفی فرهنگ مهاجم در میان عموم مردم باشیم.
یکی از مهم ترین چالش های نسل جوان نیز چالش های هویتی است که با آن روبرو است و به شیوه های مختلف سعی در پاسخگویی به آن دارد. از اصلی ترین عوامل جذب آنان به قهرمانان فرهنگی نیز همین موضوع است که به دلیل پر کردن این خلاء هویتی شکل می گیرد. نیاز به اسطوره و قهرمان همواره از خواستههای مهم نوجوانانی بوده است که در حال طی مراحل رشد و بلوغ خود هستند و به طور ذاتی به دنبال یک الگوی حقیقی برای الهام گرفتن از او و حرکت به سمت او هستند.
بنابراین باید از ظرفیت و پتانسیل ایجاد شده توسط برند مکتب حاج قاسم نهایت استفاده را کرد و این شخصیت ارزشمند را به عنوان الگو و اسطوره اصلی فرهنگ ملی و مقاومت در سبد مصرفی فرهنگ عموم مردم قرار داد تا بتواند جایگاه شایسته و حقیقی خود را در بین نسل جوان که فاقد یک برند سیاسی-اجتماعی به روز در سطح بین المللی است، به خوبی پیدا کند. نتیجه برندسازی برند مکتب حاج قاسم باید به گونهای باشد که نسل جوان بتواند بیشترین همذات پنداری را با آن بکند و او را به عنوان نماینده خود در عرصه عمومی و جهانی ببیند.
چالش های برندسازی ملی
برندسازی مکتب حاج قاسم علی رغم همه پتانسیلها و ظرفیتهای بی نظیرش که بدون شک مدیون شخصیت والا و جامع این شهید بزرگوار است، چالشها و مشکلاتی را نیز پیش روی خود دارد. مهمترین چالش پیش روی هر برندسازی سیاسی-فرهنگی در فضای عمومی انسداد فرهنگی است. انسداد فرهنگی به معنای به بن بست رسیدن جریان برندسازی و پایان حیات مصرفی برند در میان عموم مردم است. برای جلوگیری از انسداد فرهنگی این برند سیاسی-فرهنگی ارزشمند باید به دو نکته توجه داشت:
اول آنکه نواقص و خلاء های برند مکتب حاج قاسم را باید شناسایی کرد و همواره به طور مداوم به دنبال ارتقای این برند باشیم، چرا که فرآیند برندسازی امری دائمی است که بطور مداوم باید رصد و تحلیل شود. از جمله نواقص فعلی برند مکتب حاج قاسم که موجب عدم موفقیت آن در عرصه منطقه ای و جهانی می شود، نداشتن پیوست های سیاسی و فرهنگی متناسب با هر جامعه به طور جداگانه است چراکه هر جامعه ای نیازمند بومیسازی این برند متناسب با نظام ارزشی و فرهنگ عمومی خود است.
نکته دوم، توجه لازم به تعارضات فرهنگی طبیعی و مصنوعی است که بین برند و ارزشها یا شمایلهای دیگر فرهنگ ایجاد شده است. از جمله تعارضات مصنوعی که برند مکتب حاج قاسم را تهدید می کند معادلسازی آن با فرهنگ خشونتطلبی و دشمنتراشی است که به طور مصنوعی از جانب برندهای رقیب به آن دامن زده می شود. از جمله تعارضات طبیعی نیز باید به مسئله ملیگرایی افراطی اشاره کرد که به طور ناخواسته توسط عوامل داخلی ایجاد می شود و برند بین المللی مکتب حاج قاسم که نماد اصلی فرهنگ جهانی مقاومت شده است را صرفاً به یک برند و شمایل فرهنگی ملی برای جمهوری اسلامی و ایرانیان تقلیل می دهد.
جمع بندی
اعتقاد و باور ما بر این است که حاج قاسم عزیز همواره در کنار ما است و روح بزرگ و خون پاک او راهگشای بسیاری از مشکلات پیدا و پنهان کشور است و امروز دست این شهید بزرگوار برای کمک و یاری به جبهه مقاومت و مستضعفین جهان قطعا بازتر از گذشته است. اما این باور ما نباید مانع از برنامهریزی و مدیریت صحیح مکتب حاج قاسم و برند ارزشمند آن شود.
با توجه به آنچه گفته شد می توان برندسازی ملی مکتب حاج قاسم را از اولویت های اصلی نهاد های فرهنگی کشور دانست. در ادامه نیز پرداخت صحیح به برندسازی این مکتب انسانساز میتواند زمینهساز حضور موثر جمهوری اسلامی ایران در میان ملت ها و جوامع دیگر نیز باشد. اگر بتوانیم از چالشهای ذکرشده پیش روی این برند عبور کنیم و به ارتقا و ترویج دائمی این شمایل فرهنگی بپردازیم، میتوان در آینده انتظار حاج قاسمهای بسیاری را نیز، که رشدیافته مکتب حاج قاسم هستند در کشورها و ملتهای مختلف داشته باشیم. امید است پیروزی فرهنگ جهانی مقاومت را به زودی در همه عرصهها به ویژه برندهای سیاسی و فرهنگی بین المللی که پرچم های اندیشه ناب مقاومت هستند، شاهد باشیم.