رهبران فکری انقلاب همواره مردم را صاحبان اصلی انقلاب دانسته و حضور، مشارکت و دخالتشان را ضرورتی حتمی میدانند. شعارهای بلند انقلاب و حتی نوع حکومت مقبول اکثریت: «جمهوری اسلامی» نیز بر این نقش و سهم صحه میگذارند.
🏤 دانشگاه امام صادق(ع)،عضو هیأت علمی گروه مدیریت بازرگانی
🎓 پژوهشگر مطالعات بازاریابی سیاسی
یک سوپاپ
هاید پارک (Hyde park) لندن، مکان بسیار معروفی است که عمده شهرت آن، به خاطر گردهماییهای اجتماعی درون آن است. جایی که شما آزادید هر اعتراض و حرفی که دارید با مردم در میان بگذارید و با هورا و کف حضار خود را خالی کنید( و البته شاید با هو شدن و مسخره شدن).
یک سوپاپ دیگر
دفتر تونی بلر نخستوزیر دهه گذشته انگلیس، هنگامی که میخواست به دعوت آمریکا، انگلیس را وارد جنگ با عراق در دوره صدام نماید، چند شب و هر شب عدهای از مخالفین جنگ را به استودیو تلویزیونی دعوت میکرد تا با آنها بر سر موضوع ورود به جنگ، صحبت کند و طیفهای مختلف فکری با سؤالات و ابهامات متنوع را قانع نماید. میگویند بعد از اینکه گروههای مختلفی (که حداقل در ظاهر) اکثریت افکار عمومی را نمایندگی میکردند به اقناع نسبی رسیدند، بلر به آمریکا و بوش پسر برای حضور در جنگ با عراق در سال ۲۰۰۳، بله گفت …
عقل چیز خوبی است ،اقلا بعضی وقتا
هفته گذشته، قصه
عجیبی در مورد بنزین در کشور ما اتفاق افتاد. در حالی که سالها به دلایل سیاسی و
انتخاباتی، قیمت بنزین تغییر نکرده بود و در اقدامی غریب کارت سوخت که میتوانست
به نوعی نشانگر و در مقاطع بحرانی کنترل کننده
(در وهله اول) و جهت دهنده (در وهله دوم) به رفتار مصرفی باشد، از چرخه عرضه بنزین
حذف شده بود، به ناگاه قیمت بنزین تا سه برابر افزایش یافت و همزمان سهمیهبندی هم
انجام شد. هر فرد نسبتا عاقلی اگر این تصمیم را با اوضاع کنونی معشیت مردم و فضای
کلی اقتصاد تحریم و همچنین وضعیت منطقه جمع نماید، میداند عاقبت این تصمیم چیست و
تلاش میکند تا با ابزارهای مختلف، اثرات اعتراضی و (احتمالا خشونتی ) تصمیم را به
حداقل ممکن برساند.
اما درست عکس همه فرمولهای مذاکره، گفتگو، اقناع و همراهی صورت گرفت و مردم در اعتراض به این تصمیم بیرون ریختند. خیلی زود موج سواران حاضر به یراق (که هر بار موج سواری شان بر مطالبات مردمی همه را غافلگیر می کند مثل قصه غافلگیری همیشگی شهرداری مقابل برف و باران) خود را روی خواست به حق مردم(=اعتراض به دیده و شنیده نشدن) سوار کردند و شد آنچه نباید میشد. هم تلفات جانی و هم خسارات مالی فراوان حاصل این نوع جدید تصمیمگیری در یک دولت به ظاهر مدرن (و مدعی تخصص گفتگو درمانی و سابقه داری و دنیا دیدگی) به بار آمد و هم صدای مردم زیر گرد و خاک آشوبگری و تجاوز فرصت طلبان، آنچنان که باید، دیده نشد و همچون عقده ای در گلوهای شان ماند و مانده.
درواقع، گفتگو شکل نگرفت و «باید بشود» تحمیل شد. از آن طرف مسیر شنیدن و شنیده شدن هم تعطیل بود. در آخر هم صدای اعتراض در هوای مه آلود آشوبگری، گم شد.
رجوع به شناسنامه
انقلاب اسلامی ما، از معدود انقلابهای مردمی در جهان است. انقلابی که تار و پودش به خواست مردم گره خورده و با مردم معنا میدهد. رهبران فکری انقلاب همواره مردم را صاحبان اصلی انقلاب دانسته و حضور، مشارکت و دخالتشان را ضرورتی حتمی میدانند. شعارهای بلند انقلاب و حتی نوع حکومت مقبول اکثریت: «جمهوری اسلامی» نیز بر این نقش و سهم صحه میگذارند.
حضور در بین مردم، دیدارهای مردمی، دیدار با خانواده شهدا در منازلشان و مهمتر از همه خود را از مردم دانستن و مثل آنها زندگی کرن و جدا نبودن زندگیشان از زندگی مردم بخشی از عملیاتی شدن نگاهشان به مردمی بودن انقلاب را بازتاب میدهد.
سن که رسید به هفتاد…
این نگاه در دولتهای اخیر دچار نوسانات شدیدی شده است. هرچند در دولت نهم و بخشی از دولت دهم، ارتباط و نزدیکی با توده مردم، انقلاب را به نقطه آرمانیاش نزدیک مینمود (که البته با خودشیفتگی و منم منم ها ،این فرصت تاریخی توسط شیطان درون ضایع شد و نفله)، اما در دولتهای یازدهم و دوازدهم فاصله معناداری بین زی دولت و زی مردم بوجود آمد و با مردم بودن تبدیل به یک نگاه قشری و فانتزی شد و در روزهائی که مشغول شادی وصف تاپذیری از جشنهای تولد هفتاد و یک سالگی بودیم،همه کادوهای سوختی سالهای قبل در یک پک سهمیه ای و قیمتی تقدیم هفت دهک اول شد و همه را سوزاندو البته سه دهک اطراف ولنجک و نیاوران و لواسان به گزیدن کک شان هم نرسید.
کلاس مردم شناسی
همیشه این مردم بودند که انقلاب را با پوست و گوشت خود حفظ کردند چرا که برایش خون دلها خورده اند .
همیشه این مردم بودند که نگذاشتند برخی مسئولین، انقلاب را شاهنشاهی کنند و فقط از درون ماشین های شیشه دودی شان، مردم را نظاره و وزن کنند.
همیشه این مردم بودند که تاوان تصمیمات کورشناسانه شب جمعه ای آقایان را با فدا کردن بچه های شان داده اند تا آقایان راحت بخوابند و تازه صبح جمعه بفهمند “مثل اینکه دیشت خبرهائی بوده است”.
همیشه این مردم بوده اند که ربع پهلوی و دودمان دودی و منقلی شان را آرزو به گور کرده و بر بی شرفی منافقین آب دهان انداخته اند.
همیشه این مردم بوده اند که نگذارند گربه مظلوم ایرانی توسط گرگ های ایران اینترنشنال سعودی و روباه های بی بی سی ملکه الی و کفتارهای من و تو پهلویچه تکه تکه شود.
همیشه این مردم بوده اند که “قدر” خمینی و خامنه ای را فهمیده اند و آنها را برتر از هزار “ماه” می دانند.
و همیشه این مردم بوده اند که گله های شان از سوء تدبیرها و بی ملاحظگی ها و حواس پرتی های مسئولین را به صندوق خانه دل شان برده اند تا نکند چینی نازک تنهائی انقلاب شان ترکی بردارد.
ده فرمان برای بعدی
۱-آچار شلاقی بدرد بخوره،قفل فرمون خوبه،سوپاپ لازمه.
۲-کدخدا و بستگانش فابل اعتماد نیستند اما دانش فنی سوپاپ هاشون زیاد به کارمون میاد.
۳-مارادونا رو ول کن،غضنفر رو بچسب.
۴-منع نکن سرت میاد.
۵-تهران ۲۲ منطقه داره.
۶-حنا بعضی وقتا دختری در مزرعه است بعضی وقتا هم رنگی نداره.
۷-دعوا می ندازی در نرو،تا تهش وایستا.
۸-رشته ارتباطات احتمالا بدرد مملکت داری بخوره.
۹-ندانستن عیب نیست ،نپرسیدن عیبه.
۱۰-مراقب خیاط و کوزه باش.
ای کاش من هدی بودم خوش به حالش