محمدهادی راجی، پژوهشگر میهمان هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
- به جای مقدمه
مدت کوتاهی از استقرار دولت سیزدهم به ریاست آقای دکتر رئیسی میگذرد و کمکم نقاط نیازمند بهبود و نقاط قوت این دولت نیز در ابعاد مختلف روشنتر خواهد شد. در این نوشتار نگاهی مروری خواهیم داشت به دو موضوع گفتمان و تصویر در نسبت با دولت سیزدهم. با توجه به شرایط کشور، منطقه و جهان، این دولت فرصتی برای آزمون و خطا ندارد و چارهای نیز ندارد جز این که در اسرع وقت، حرفهای بودن را یاد بگیرد.
- مرزهای کمرنگ گفتمانی
دولت آقای رئیسی دولتی است که بعد از هشت سال نارضایتی بخش زیادی از توده مردم از دولت قبلی سر کار آمده است. دولت آقای روحانی با همه نقاط ضعفی که داشت اما برآمده از یک هویت نسبتاً منسجم معنایی بود. هویتی که در آن اقتصاد بر محور بازار خود کنترل بنا شده بود و نظام اجتماعی، فرهنگی و… نیز ملهم از این بازار خود کنترل به شبه رها شدگی منتظمی مبتلا شده بودند. سیاست خارجی نیز در ادامه سیاست داخلی به اهمیت پررنگ غرب و تعامل با آن تأکید داشت. گذری کوتاه بر دولت آقایان احمدینژاد و خاتمی و هاشمیرفسنجانی نیز، بازگو کننده گفتمانی است که این دولتها در سیاست داخلی و ملهم از آن در سیاست خارجی پی گرفتهاند. دولت آقای رئیسی با همه نقاط قوت و اصول معنایی پراکندهای که دارد اما عملاً فاقد یک گفتمان مرکزی، منسجم و معنابخش است. دلایل متفاوتی را هم برای این مسئله میتوان ذکر کرد که در ابعاد متفاوتی قابل پردازش است از جمله:
- فرد: در بعد فردی جناب آقای دکتر رئیسی با همه نکات مثبت و تجارب موفقی که دارند اما در سطوح عالی قدرت، سیاستورزی و به تبع کنش سیاسی تیممحور، تجربه زیادی ندارند. این مهم باعث میشود تا مدتی برای کسب تجربه سیاستورزی در ساختار چندبعدی و پیچیده دولت و تبیین اصول گفتمانی دولت سیزدهم وقت صرف شود. شناخت شبکه پیچیده تصمیم و اجرا و برهمکنش پیچیدهتر مسائل متنوع مملکتی نیاز به زمان دارد.
- ساختار: در بعد ساختاری، فرآیند انتخابات در ایران از یک چرخه انباشتمند و رشددهنده برخوردار نیست و چرخه آگاهی و شناختِ فرآیندمحور فرع بر چرخه احساس و انتخابات فرآوردهمحور قرار میگیرد و در همین راستا نیز نظام حزبی مشخصی وجود ندارد. در این شرایط، ورود بسیاری از افراد در صحنه انتخابات لزوماً با تیمهای اجرایی و نظری طراحی شده و همچنین با گفتمانهای مرکزی مشخصی صورت نمیگیرد. این مهم منجر به تبعات گستردهای خواهد شد از جمله: ابهام در منطق انتصابهای مدیران، ابهام در رویکردها و سیاستها و ابهام در معیارهای ارزیابی عملکردها و گزارش عملکردها.
- وضعیت اجتماعی و اقتصادی: بعد سومی که در گفتمانگریزی این دولت نقش داشته است وضعیت اجتماعی – اقتصادی ایران و بحرانهایی است که دولت سیزدهم با آن مواجه است. از سویی معیشت مردم در سالهای گذشته با آسیب جدی مواجه شده و از سویی دیگر بحرانها و مشکلات مختلفی در حوزه مسائل اقتصادی، اجتماعی، منابع ملی، فساد، نظام اداری و… وجود دارد. این مهم باعث افزایش اعتراضات مردمی در چند سال گذشته و کاهش اعتماد عمومی به نهاد دولت شده است. برخی شاید در برداشتی کاملاً اشتباه از وفاق و انسجام اجتماعی، بر این باور باشند که در این وضعیت نباید از یک گفتمان جدید و یکتا سخن گفت بلکه نیاز به یک وفاق اجتماعی از طریق جذب اکثر گفتمانهای جامعه و برساخت یک گفتمان التقاطی و ترکیبی توسط دولت را توصیه کنند. این امر البته علاوه بر این که مانع هویتیابی دولت و باعث تضعیف پشتوانههای اجتماعی آن میشود، توانایی مقایسه و یادگیری گفتمانی را نیز برای مردم کاهش خواهد داد.
- تجارب ناکامی سایر گفتمانها: یکی از موضوعات مهمی که در گفتمانگریزی این دولت نقش دارد موضوع مهم عملکردهای نه چندان موفق سایر گفتمانهایی است که تجربه حضور در قدرت را داشتهاند. در واقع تا حد ممکن خود را از گفتمانهای آزمون پس داده دور نگه داشتن و طرحی نو در انداختن با شعارهای کلی و مبهم شاید تا مدتها دولت را از انتقادهایی که به سایر گفتمانها میشد دور نگه دارد. گر چه این آرامش، پایا نخواهد بود.
- بعد روزمرهگرایی: این بعد را میشد در بعدهای دیگر ادغام کرد اما به دلیل اهمیت آن در ایران معاصر، به صورت مجزا مورد اشاره قرار گرفت. اصطلاحی در جامعهشناسی مطرح است با عنوان «مردم روششناسی»[۱] به روشهای مواجهه مردم عادی برای انجام زندگی روزمره خودشان میپردازد. از ترکیب این روششناسی با هرم مازلو میتوان نتیجه گرفت در جامعه ایران معاصر که در برخی از ابعاد مهم سیاسی و اجتماعی به عنوان جامعهای کوتاهمدت شناخته میشود و با مشکلات عدیدهای در معیشت و اقتصاد همراه است، دغدغه بخش مهمی از شهروندان پیگیری امور روزمره زندگی است. این موضوع با توالی، تراکم و تنوع مؤلفههای جنگ هیبریدی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران و شوکهای افقزدای حاصل از آن و رواج سیاستهای کوتاهمدت، مقطعی و نامنظم داخلی توسط برخی از دولتمردان در حوزههای مختلف، شدت بیشتری پیدا کرده و بر انباشتگریزی و کوتاهمدت بودگی جامعه افزوده است. نکته مهم آن است که اگر این مردمروششناسی به عنوان روش رفتار دولت و حکمرانان نیز جای بگیرد آن وقت است که راه چاره برای برون رفت از این وضعیت سخت و سختتر خواهد شد. در حقیقت دولت علاوه بر رسیدگی به نیازهای کوتاه مدت جامعه باید بتواند موتور انباشت و بلندمدت بودگی را روشن نگه دارد.
- گفتمانها چه میکنند؟
گفتمانها در واقع فرآیندهای معنایی هستند که برگرفته از ارزشها و باورها یک بازیگر و متناسب با محیطِ زیستِ آن به ترسیم اهداف، استعارهها، نمادها، شعارها، سیاستها و تنظیم روابط آن میانجامند. «علیرغم همه اختلاف نظرهای موجود در تعریف گفتمان، میتوان گفت که مفهوم آن از یک طرف به محصول مادی متجلی در متن و از طرف دیگر در فرایند ارتباط مرتبط میباشد. بهعبارت دیگر، اگر متن یک محصول مادی و دیداری است، گفتمان یک فرایند ارتباطی و شنیداری محسوب میشود و اصولاً مفهوم گفتمان به شکل جدی با زبان و ساختارهای زبانی و فرازبانی عجین است.» (بشیر به نقل از پژوه، ۱۳۸۴: ۱۰-۹)در واقع در درون گفتمانها دو بخش مهم قرار دارد(کرباسیان، پژوهه، ۱۳۹۳):
الف) کاربرد زبان؛(میرفخرایی به نقل از پژوهِ، ۱۳۸۸: ۹) باید در نظر داشت که کاربرد زبان تنها محدود به زبان گفتاری نبوده بلکه میتوان آن را به ارتباطات، کنش متقابل و زبان نوشتاری و چاپی هم تعمیم داد؛ این کاربرد زبان زمانی واقع میشود که مثلاً ما روزنامه یا کتاب یا انواع دیگر متون را میخوانیم. “وندایک” در اینباره میگوید: «با آنکه بسیاری از گفتمانکاوان بهطور خاص به زبان محاوره یا گفتگو توجه میکنند، وارد کردن متون نوشتاری در مفهوم گفتمان نیز مفید فایده است». (ترجمه میرفخرایی به نقل از پژوه، ۱۳۸۲: ۸)
ب) برقراری ارتباط میان شناخت و باورها و تعامل در موفقیتهای اجتماعی؛ مردم زبان را برای تعامل با اندیشهها و باورها یا بیان احساسات بهکار میگیرند. یکی دیگر از ابعاد گفتمان، بعد تعاملی گفتمان است که لازم به بهرهبرداری از آن برای برقراری تعامل یا کنش متقابل با یکدیگر میباشد.
اساس گفتمان بر هویت است و اساس هویت بر تفاوت و تشابه. گفتمانها همانگونه که هویتبخشی دارند باعث شکلگیری رقیب و حامی نیز میشوند و خود این امر نیز به هویتبخشی و معنایابی کمک میکند. در واقع در روش تحلیل گفتمان نیز یکی از مهمترین نکات همین موضوع است. هسته مرکزی گفتمان در تفاوت و تشابه معنا پیدا میکند و در صورت ضعیف عمل کردن آن، توسط گفتمانهای رقیب، جایگزین میشود. هویت و به تبع آن رقابت و معنا بدون گفتمان، شدنی نیست. طبیعی است که در صورت گفتمانمحور شدن، محیط کنش و اندیشه حساستر خواهد بود اما بدون گفتمان اگر چه تعارضها کمتر خواهد شد اما عملاً و بالواقع کنش سیستماتیکی صورت نخواهد پذیرفت و به تبع معیارهای سنجش عملکرد، رقباء و هواداران، اهداف و سیاستها، معنای مرکزی انسجامبخش و… با ابهام و کژکارکردی مواجه خواهد بود.
گفتمان از آن رو که هسته سخت معنای سیاسی به حساب میآید، لازمه و مقدم بر رسانه و تصویرسازی محسوب میشود. در واقع مدیریت تصویر مبتنی بر گفتمان شکل خواهد گرفت و در صورت فقدان آن، اقدام برای مدیریت تصویر از انسجام برخوردار نخواهد بود و تصاویر چند پاره و بیهویتی برای مخاطب عرضه خواهد شد. این مهم، موضوعات مربوط به رقابتهای سیاسی و کمپین را نیز برای نامزد با مشکل مواجه خواهد کرد و با مرور زمان، به دلیل آن که برند مشخصی از نامزد شکل نگرفته، باعث کاهش سطح بینش و میزان هواداران و افزایش رقباء خواهد شد. لذا این فرضیه احتمالی که گفتمانگریزی میتواند به ایجاد وفاق عمومی بینجامد از اساس با ابهام و تردید مواجه است.
- دولت سیزدهم و ضرورت گفتمانی
دولت آقای دکتر رئیسی اگر چه محورهای منفصل پر اهمیتی را مد نظر قرار داده است. از شفافیت، مبارزه با فساد تا انقلابیگری و مردمداری اما همه این موارد نیازمند یک مرکزیت گفتمانی و منسجم است. برخی از ضرورتهای مهم برای این موضوع عبارت است از:
- منسجمسازی معنا و ارزشهای مطلوب دولت سیزدهم و توافق بر سر آن در کلیت دولت؛
- تبدیل معناها و نمادهای پراکنده در دولت به گفتمانی هویتبخش و تنظیمکننده وارزشآفرین؛
- هماهنگسازی اقدامات و انتصابات دولت مبتنی بر گفتمان مطلوب،
- متناسبسازی و منسجمسازی سیاستها و برنامههای مختلف دولت در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر مبتنی بر گفتمان مطلوب؛
- مشخص شدن شعارها و استعارههای شناختی دولت سیزدهم در سیاست داخلی و خارجی؛
- توانایی پرورش هواداران دولت و گفتوگو با مخالفان آن،
- ایجاد سازوکار و معیارهای ارزیابی عملکرد دولت،
- توانایی تصویرسازی از عملکرد و اقدامات دولت مبتنی بر نمادها و اصول گفتمانی؛
- توانایی پیشرفتهسازی تصویر دولت مبتنی بر بازاریابی سیاسی و مدیریت کمپین آن؛
- توانایی تبیین نقاط افتراق و مشابهت دولت سیزدهم با دولتهای قبلی و طراحی روندی انباشتپذیر،
- و…
«در واقع گفتمانسازي به معناي فراگیر کردن و عمومیت بخشیدن به یک مفهوم، معرفت و اندیشه در بین مخاطبان است؛ به گونهاي که همه در آن فضا فکر میکنند و میاندیشند، درباره آن با یکدیگر حرف میزنند و تبادل گفتار و معنا میکنند. به آن معتقد میشوند و طبق آن رفتار میکنند و نسبت به آن مطالبهگری میکنند. در انتخابات، نوعی مبارزه گفتمانی جریان دارد. فضای متلاطم جامعه، نوسان در مطالبات و گرایشهای مردمی، تغییرات فضاي سیاسی جهان و به خصوص قضاوت و برداشت مردم از گفتمان سیاسی حاکم منجر به پیروزی یک گفتمان و به حاشیه رفتن گفتمانهای رقیب میشود. در نهایت، الگوي گفتمانی پیروز، انباشتهایی از مفاهیم تازه با مرزبندي جدید و ترسیمکننده افقهای تازه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و… خواهد بود» (مجیدی و رحیمینیا به نقل از یوسفیرامندی و سیاری، ۱۴۰۰: ۶۴۶) و اگر این گونه نباشد احساس تغییر صورت نخواهد گرفت.
- جایابی گفتمانی دولت سیزدهم
دو کلان مفهوم در تاریخ معاصر ایران وجود دارد که نوع مواجهه دولتهای مختلف با آن تا حد زیادی تعیینکننده وضعیت گفتمانی دولتها بوده است. دو کلان مفهوم «استبداد» و «استعمار» این نقش را بر عهده داشتهاند. مفهوم اولی نقطه عزیمت خود را در داخل و مفهوم دومی نقطه عزیمت خود را در خارج از ایران قرار داده است. دولتهایی که بیشتر سعی کردند خود را مخالف با استبداد داخلی نشان دهند غالباً با مفاهیم آزادی و جامعه مدنی در سطح داخلی و با مفهوم تعامل با غرب در سطح بینالمللی شناخته میشوند و دولتهایی که بیشتر بر مقابله با استعمار خارجی تأکید دارند با مفاهیم عدالت و مردممحوری در داخل و با مفاهیم استکبارستیزی و حمایت از مستضعفین در سطح بینالمللی شناخته میشوند. دولت سیزدهم نیز از گفتمانسازی، راه گریزی ندارد و به نظر میرسد نوآوری گفتمانی دولت دکتر رئیسی در تغییر روشمندی این تقسیمبندی باشد.
جامعهسازی در جامعه کوتاه مدت داخلی ایران و استفاده فعال و پویا از ظرفیتهای بینالمللی در جهانی که به قول «جوزف نای» دچار «پراکندگی قدرت»[۲] شده از اهمیت زیادی برخوردار است.
در سیاست خارجی باید این پراکندگی قدرت را فهم کرد و استفاده مویرگی و سلولی از همه منابع سازمانی، نهادی، دولتی، غیردولتی و… در سطح جهان مد نظر قرار گیرد. در واقع در دنیای پستمدرن که با تنوع و پراکندگی شدید منابع شناخته میشود، رجوع به نظریهها و مدلهای کلاسیک و متصلب در سیاست خارجی جوابگو نخواهد بود. این مهم نیازمند تربیت نیروهایی هیبریدی و پویا در سطح وزارت خارجه و… است که با منطق آشوب در دنیای جدید آشنا باشند و بتوانند به عنوان نیروهای صاحب نوآوری، خلاقیت و استقلال و آشنا با منابع متشتت در سطح بینالملل عمل کنند. در این بین و با این فرآیند است که میتوان به مردم نشان داد که جهان صرفاً در دولت چند کشور غربی خلاصه نمیشود و سرعت شرطیسازی شناختی جامعه نسبت به غرب را کاهش داد.
در این بین استفاده از طرحوارههای روانشناسی سیاسی و نظام سائق و روان- اجتماعی در شکلگیری باورهای مردم نیز نقش مهمی دارد. نیازهای اجتماعی و نیازهای سرکوب و تحقیر شده نیز از جمله نیازهایی هستند که توانایی تولید گرایش را دارند. نیازهایی که بعضاً در دولت قبلی نیز تا حدودی مورد خدشه قرار گرفتهاند. به طور ویژه نیاز به حس عزت و قدرت ملی و ارتباط با دنیا در تاریخ ایران از جمله قویترین نیازهاست که مخصوصاً در چند سال اخیر با ناکامی نسبی مواجه شده است.
نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد موضوع تصویری است که از قشر حزباللهی در اذهان برساخته شده است. این تصویر در ذهن بخشی از مردم به عنوان تصویر «غیرحرفهایهای غیرمتخصص» تثبیت شده است. لذا ضروری است که کار مدیریت تصویر در پس گفتمان نظری به شکلی حرفهای دنبال شود. تصویری که بر اساس گفتمان شکل بگیرد و منتهی به عملکردی متقن شود. در این بین استفاده از یک گروه حرفهای که بتواند مبتنی بر استخراج دادههای خرد و کلان، مناسبات شناختی جامعه ایران و مبتنی بر گفتمان اصلی دولت به مدیریت تصویر دولت بپردازد از اهمیت برخوردار است. گفتمان بسیار مهم است و تصاویر ارائه شده از آن نیز از اهمیت به شدت بالایی برخوردار خواهد بود.
در واقع مخاطب دائماً با تصویری از دولت و عملکرد آن مواجه است نه با خود دولت و عملکرد آن و این تصویر است که احساسات، قضاوتها و روحیه مشارکت مخاطب را رقم میزند. لذا گروهی متشکل از متخصصان رسانه و تحلیلگر داده، جریانشناسی، بازاریابیسیاسی، روانشناسی، جامعهشناسی و مدیریت تصویر و افکار سنجی مورد نیاز است تا بتواند رویه ارائه تصویر هماهنگ و حرفهای از دولت را مبتنی بر گفتمان اصلی مورد پردازش قرار دهد و توانایی تشخیص نقاط بحرانی شبکه تصویر مخاطب، اثرسنجی اقدامات و سیاستها و تجویز هماهنگ را داشته باشد. این که چه رابطهای بین گفتمان و برند وجود دارد محل اختلاف است اما به صورت کلی و با اغماض میتوان برند دولت را گفتمان ادراک شده از طرف مخاطب دانست. در واقع تصویری که دولت از گفتمان مورد نظرش ارائه میدهد و تصویری که توسط مردم از آن ادراک میشود. در این راستا و در حالت ساده با چند پدیده و متغیر سیال مواجهیم: گفتمان، تصویر ارائه شده از گفتمان، تصویر ادراک شده مردم از تصویر ارائه شده گفتمان.
برند باید خاصیت گفتمانپذیری داشته باشد و مفاهیم مهمی از جمله تداعیات آن به خوبی مورد بررسی قرار بگیرد. برای مثال رجوع کنید به شخصیتپردازی منفی که توسط افکار عمومی نسبت به برند «دلواپسان» صورت گرفت. از این رو مدیریت حرفهای برند دولت از اهمیت برخوردار است. از جمله مسائلی که در ادامه گفتمان و ذیل برندسازی باید مورد نظر قرار بگیرد عبارتند از:
- تقویت سخنوری دولتمردان با رعایت اختصار و انسجام در سخن، توجه به اهمیت سخنرانی از روی متن و مراعات نمادهای سخنرانی
- تصویرپردازی از حرفهای بودن مذاکره کنندگان جدید ایران و تسلط ایشان به زبان انگلیسی در ابعاد فنی، سیاسی و حقوقی و آگاهی دقیق ایشان از دانش روابط بینالملل و کنشگری هوشمندانه متناسب با گفتمان در رسانه
- مشاوره دائمی با گروه مدیریت تصویر و اهمیت دادن به نقش گروه مدیریت تصویر در شناخت زمینههای اجرای سیاستها و اقدامات و همچنین، ارزیابی و اثرسنجی آنها به همراه تقاطعگیری از افکارسنجیها
- تصویرپردازی هماهنگ از سیاستها و برنامههای دولت
- دوگانه های گفتمان ساز
دولتهای قبلی هر کدام یک محور اساسی در سیاست داخلی داشتند که این محور در سیاستخارجی نیز امتداد پیدا میکرد. این محورها غالباً حول چهار عنوان، عدالت – آزادی و مقاومت – مذاکره معنا پیدا میکردند. اما نسبت دولت جدید نسبت به این عناوین چیست؟! در ادامه سعی میشود به صورت خیلی مختصر به بیان چند نکته در این باره اشاره شود.
- مذاکره
دولت باید بتواند مذاکره را به صورت حرفهای پیگیری کند که نشان دهد اولاً انقلابیها مخالف مذاکره نیستند، در ثانی تخصص و توان مذاکره را به خوبی دارا میباشند و ثالثاً این که بهتر میتوانند از منافع و قدرت ملی مراقبت کنند. نمایش این موضوع که مذاکره بدون کسب قدرت امکانپذیر نیست و اتفاقاً مهمترین پیشرفت مذاکرات و دوری از جنگ، کسب قدرت میباشد از اهمیت برخوردار است. بدیهی است که نباید مذاکره به کشورهای ۱+۵ منحصر شود. در این بین انجام مذاکرات منطقهای و با همسایگان، توجه به پراکندگی قدرت در سطح بینالملل و استفاده از آن، توانایی رقیبسازی برای کشورهای غربی، مذاکره با کشورهای شرقی، پیگیری گزینههای ایجاد قدرت در مذاکره از جمله کاهش نقطه گریز هستهای و افزایش انباشت مواد، پیشرفت صنعت هستهای و افزایش ثبات اجتماعی داخلی از اهمیت برخوردار است.
- مقاومت
جامعه نسبت به مقاومت در یک وضعیت بیتصویری به سر میبرد. در واقع بخش زیادی از مردم نمیدانند مقاومت دقیقاً چیست؟ و چرا از مقاومت حمایت میکنیم؟ در واقع بخش زیادی از مردم نسبت به مقاومت تصویری ندارند و این که در پس مقاومت چه میشود در هالهای از ابهام قرار دارند. باید تصویری از دنیای پسامقاومت ارائه کرد. در این بین بایسته است عواید مادی و معنوی مقاومت در زندگی روزمره مردم مورد پردازش گروه تصویر قرار بگیرد و همچنین نقش مقاومت در قدرت ایران و تسهیل مذاکره با غربیها. در واقع تصویر دوگانه بودن مقاومت و مذاکره نیازمند اصلاح است. ایران امروز نیازمند آن است که متوجه شود آینده مقاومت چیست و تصویر فردای دنیا و ایران با مقاومت چگونه خواهد بود؟! و چگونه میتوان از مقاومت برای مذاکره و قدرتنمایی سود برد.
- عدالت
عدالت از کلیدواژههای اصلی این دولت است. این مفهوم در دولت آقای احمدینژاد نیز از محوریت برخوردار بود. نوآوری دولت دکتر رئیسی میتواند در نگاه سیستماتیک به عدالت در پرتو حکمرانی اجتماعی باشد. در واقع مبارزه با فساد، رواج شفافیت، بهینهسازی ساختارها، عادلانهسازی رویهها و یارانهها، اصلاح فرآیندهای اداری و… همگی در پرتو حکمرانی اجتماعی و ذیل محوریت عدل میتواند مقولهبندی شود. در این بین؛ طراحی و پیگیری حکمرانی اجتماعی مبتنی بر فرآیندهای شبکهای و دادهمحور، کلانداده و پیچیدگی از اهمیت برخوردار است. در واقع مواجهه شبکهای با عدالت، هم آن را در سطحی حرفهای قرار میدهد و هم مفهوم و برندی ملموس و مفید را برای مخاطب و جامعه به ارمغان خواهد آورد و هم میتواند راه حل بخش مهمی از مشکلات جامعه امروز ایران باشد.[۳]
- آزادی
مفهوم آزادی در بسیاری از اوقات در جامعه کوتاه مدت ایران دچار تحریف شده و در برخی از موارد به ابزاری برای عدم مطالبهگری نسبت به ناکارآمدی تبدیل شده است. به همین خاطر است که مفهوم سلبی از آزادی نسبت به مفهوم ایجابی آن شیوع بیشتری داشته است.
مبتنی بر هرم نیازهای مازلو انسانها برای رسیدن به خوشکوفایی نیاز به تأمین کف هرم نیازها در بعد معیشتی و امنیتی دارند.
دولت آقای دکتر رئیسی میتواند موضوع آزادی را از این طریق پیگیری کند و به معنای دقیق آزادی در قالب ایجابی آن بپردازد. در واقع تأمین نیازهای اصلی جامعه قدم اول در تمهید آزادی است. جامعهای که سازوکار تأمین نیازهای حیاتی مردم در آن به خوبی صورت میگیرد قدم اول آزادی واقعی را برداشته است. در واقع در این جا نیز لازم است تصویر جامعه از دو گانه «عدالت» و «آزادی» اصلاح شود. عدالت و آزادی دو مفهوم مقابل هم نیستند بلکه دو مفهوم همراستا محسوب میشوند. اگر آزادی، امکان شناخت، رشد و توسعه استعدادهای فردی و اجتماعی و رسیدن به شکوفایی در محدوده هنجارهای فطری باشد اتفاقاً از بستر عدالت این اتفاق خواهد افتاد.
عدل است که همه چیز را در جای خودش قرار خواهد داد. دوگانهسازی از مفاهیم آزادی و عدالت و محدود کردن آزادی به دینگریزی و عدالت به توزیع یارانه، خطای بزرگی محسوب میشود که متأسفانه در تصویر عمومی جا باز کرده است. دولت سیزدهم میتواند با عملکرد مناسب و با نوآوری، زمین بازی را عوض کند و در غیر این صورت بازی کردن در زمینی که نقاط ادراکی آن از قبل و به اشتباه تعیین شده نه مزیت این دولت است و نه کمکی به حال کشور خواهد کرد.
- پیشنهاد:
مبتنی بر همه مباحث مطرح شده به نظر میرسد گفتمان دولت سیزدهم میتواند با دال مرکزی «عدالت» به همراه دو دال شناور «حکمرانی اجتماعیِ شبکهای» و «سیاستخارجی متوازنِ شبکهای» شناخته شود.
در سطح داخلی، اجتماعی است زیرا که با محوریت عدالت رو به سوی مردم دارد و دغدغه برون آوردن دولت از فساد، نفت، عدم شفافیت، ناکارآمدی و کوتاه مدت بودگی تاریخی را در سر میپروراند. با مدلهای اقتصاد رفتاری آشناست و رسیدن به آزادی را در پرتو عدالت ممکن میداند. اجتماعی بودن با شبکه نیز قرین است. در واقع عدالت هنگامی برپا میشود که حق هر انسانی مبتنی بر شایستگی آن برقرار شود. ویژگیهای هر شهروند در یک سیستم حکمرانی شبکهای قابل پردازش است. این مستلزم آن است که هویت فرد فرد شهروندان که دارای ویژگیها، استعدادها، ظرفیتها، رفتارها، تولیدات، مصرف و… متفاوتی هستند با کد یکتای ملی شناخته شود و مبتنی بر آن، تعاملات اقتصادی و اجتماعی دولت با شهروندان (یارانه، مالیات، جریمه و…)[۴] نیز مورد طراحی قرار بگیرد.[۵] در این صورت هم هویت فردی و هم هویت اجتماعی از اهمیت برخوردار خواهند بود و بستر مدرن عدالت، به نحو بهتری فراهم خواهد آمد. در این صورت است که شفافیت واقعی محل رسیدگی قرار میگیرد و تلاش برای تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد تولیدمحور صورت خواهد گرفت. در واقع در این مسیر با استفاده از یک شبکه زنجیره بلوکی که در آن، منبع نظارت به دولت ختم نمیشود میتوان به اقدامات مناسبی در زمینه عدالت و شفافیت مبادرت کرد.
دولت سیزدهم سیاست خارجی شبکهای و متوازنی دارد زیرا که قصد دارد از همه «منابع پراکنده» موجود در جهان استفاده کند و در یک بازی کوانتومی و دیپلماتیکِ هم_وزن در جهان ظاهر شود. همه توانایی خود را صرف چند بازیگر خاص نمیکند و با عدالت به ایجاد تعامل هدفمند و سودمند میپردازد. شبکهای است زیرا در برابر «جنگ هیبریدی»[۶] غرب توانایی آن را دارد تا با پویایی و داینامیک سیستمی و با تولید سینرژی که از ویژگیهای شبکه محسوب میشود به حفظ و تعالی خود در دنیای پیچیده[۷] پستمدرن بپردازد.
در واقع اگر عدالت در سطح داخلی با محوریت «اعطاء کل ذی حق حقه»[۸] و «وضع الشیء فی موضعه»[۹] شناخته میشود؛ در سیاست خارجی شبکهای نیز به دلیل تعامل هم- وزن با همه کنشگران محیط میتوان دامنه عدالت داخلی را تسری داد. در این فرآیند به دلیل استفاده از همه مفاصل کوچک و بزرگ شبکه مبتنی بر شایستگی، ظرفیت و تعامل آنها؛ خاصیت ضدانزوایی و ضدشرطیسازی نیز برقرار خواهد بود و حق هر منبعی به خوبی شناخته و منشاء امر دیپلماتیک قرار خواهد گرفت.
شبکه در مقابل نبرد هیبریدی، توانایی شکست کلیت فشار و تبدیل آن به اجزای قابل حل، توانایی طراحی و تعریف ابزار و دوستان جدید و همچنین توانایی ممانعت از اختلال شناختی را دارد. خاصیت دیگر شبکه
درک پراکندگی قدرت در سطح بینالملل، توانایی مدیریت تصویر، تبدیل انرژی به سینرژی و پیروی از یک نظام تصمیمگیری نظاممند و سیال است. در این روند با چینش الگوریتمی منابع میتوان به تولید قدرت همافزا اقدام کرد. مدل شبکهای با دنیای کوانتومی پستمدرن که در معرض آشوب مداوم و تحت تأثیر دو مفهوم عمده زمان – فضا است و همچنین با الگوهای جدید جنگ و قدرت نیز مطابقت بهتری دارد.[۱۰] دولت باید بتواند با استفاده از نیروهای انقلابی و شایسته به معرفی و ارائه تصویری حرفهای از مدیران انقلابی و دانا در جامعه مبادرت کند و گفتمانی محکم و کارا را ارائه دهد. از طراحی گفتمان انقلابی به دلیل محیط حساس جامعه و ناکامیهای گذشته نباید اجتناب کرد بلکه باید آن را با بهترین الگو و با کمترین نقص اجرایی کرد. در غیر این صورت دولت سیزدهم امکانی برای موفقیت نخواهد داشت.
***
منابع:
- کرباسیان، قاسم (۱۳۹۳). «گفتمان». سایت اینترنتی پژوه به نشانی:
http://pajoohe.ir/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86-Discourse__a-45811.aspx#_ftn12
- یوسفیرامندی، رسول و سیاری، سروش(۱۴۰۰). طراحی مدل مدیریت کمپین انتخاباتی با رویکرد بازاریابی سیاسی، «دوفصلنامه علمی دانش سیاسی».
[۱]: Ethnomethodology
[۲]: power diffusion
[۳]: حکمرانی شبکهای را به تفصیل در مقاله دیگری توضیح دادم.
[۴]: منظور از یارانه و مالیات، کلیت داد و ستد اقتصادی – اجتماعی دولت – شهروند است
[۵]: در یادداشت جداگانه به این موضوع پرداختهام
[۶]: در مقاله جداگانه به جنگ ترکیبی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختهام
[۷] : بدون توجه به مفهوم سیستمهای پیچیده و نظریه پیچیدگی نمیتوان به طراحی سیاست خارجی در مدل شبکهای پرداخت.
[۸]: حق هر صاحب حقی را به او دادن
[۹]: هرچیزی را در جایگاه خودش قرار دادن
[۱۰]: در آثار دیگری به تفصیل به این موضوع اشاره کردهام.