حزب ایران نوین؛ نَفَس مصنوعی یک دیکتاتوری و اربابش

نگاهی تحلیلی به جریان‌های ایران نوینی!

حزب ایران نوین به عنوان یکی از احزاب دولت ساخته توانست علاوه بر تأمین ثبات و استقرار برای رژیم منحوس پهلوی به افزایش نفوذ فکری و سیاسی آمریکا در ایران نیز کمک شایانی بنماید؛ دستورِ کاری که در روزگار کنونی توسط همان تیپ افراد آمریکا درس‌خوانده به شکلی دیگر در حال پیگیری و اجراست و برای امروزِ ِایران بسیار درس آموز!

اشاره

ایدئولوژی‌ها و به تبع آن تمدن‌ها در عصر مدرن به واسطه افزوده شدن عنصر نزاع بیان‌کن(به دلایل مختلف) ماهیتی ستیزه‌آمیز یافته‌اند. این ستیزه‌گری در سطوح سخت خود جنگ‌ها و درگیری‌های نظامی را موجب شده و در سطوح نرم نیز تکنیک‌ها و اقدامات مختلفی از جمله تزریق نیروی انسانی عامل به جامعه یا تمدن هدف را باعث شده است؛ پدیده‌ای که در ادبیات سیاسی از آن به عنوان «نفوذ» یاد می‌شود. در بازیگران حاضر در میدان سیاست این نفوذ(خواسته یا ناخواسته) بازیگران، گاهی به صورت شخصی و گاهی به صورت یک جریان و یا حزب مشاهده شده است. مثلاً نوع کنشگری حزب توده در دهه بیست در این راستا و در جهت سیاست روس‌ها قابل تحلیل است. در این مطلب بر آنیم با توجه به سالروز تشکیل حزب ایران نوین در ۲۵ آذر ماه ۴۲ این حزب را از این منظر مورد بازبینی قرار دهیم و از دلالت‌های موجود در میان نخبگان این حزب برای تحلیل کنش‌های افراد و جریان‌های غربگرای کنونیِ سپهر سیاسی ایران استفاده نماییم.

مروری بر دوره‌های حزبی در ایران

اولین جمعیت متشکل سیاسی در ایران “مجمع فراموشخانه” است که توسط میرزا ملکم خان، ارمنی‌زاده‌ نومسلمان ‌شده‌ تازه از فرنگ‌برگشته، در سال ۱۲۷۵ ه.ق تشکیل شد. در دومین دوره‌ مجلس شورای ملی، افرادی با تقلید از عنوان «سوسیال دموکرات»، حزب «اجتماعیون- عامیون» را به عنوان اولین حزب رسمی در ایران برپا ساختند. فعالیت این حزب، مدت کوتاهی بعد با دخالت‌های روسیه و انگلستان، تعطیلی مجلس دوم و بالاخره کودتای ۱۲۹۹ به پایان رسید. دوره‌ دوم فعالیت احزاب در ایران مربوط به سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۰ بود که به علت  فضای باز سیاسی، تعداد زیادی از احزاب به وجود آمدند. البته اکثر این احزاب بر محور یک شخصیت سیاسی متولد می‌گردیدند و با خروج آن فرد از صحنه، متلاشی می‌شدند. از جمله‌ این احزاب، می‌توان به حزب دموکرات ایران به رهبری قوام و حزب زحمتکشان به رهبری بقایی اشاره کرد. در این دوره، جبهه‌ ملی و حزب توده نیز فعالیت‌های گسترده‌ای را آغاز کردند، اما بعد از کودتای ۱۳۳۲ توقیف و منحل شدند. از این سال‌ها تا پایان دوران سلطنت پهلوی یعنی دوره سوم حزبی نیز احزاب فرمایشی و دست‌نشانده‌ای چون حزب مردم (۱۳۳۶٫ش –اسدالله علم)، حزب ملّیون (۱۳۳۷٫ش – منوچهر اقبال)، حزب ایران نوین (۱۳۴۳٫ش – حسنعلی منصور) و حزب رستاخیز (۱۳۵۴٫ش) تشکیل شدند. دوره‌ چهارم فعالیت احزاب در ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی خصوصاً بین سال‌های ۱۳۶۰-۱۳۵۷ بود. (۱) دوره پنجم نیز بازه زمانی سال ۶۰ تا امروز را در بر می‌گیرد.

احزاب آمریکا ‌ساخته

در سال‌ ۱۳۳۶‌ احزابی پا به عرصه سیاست نهادند‌ که ساخته‌وپرداخته مشورت‌های آمریکایی، حـکومت و دربـار‌ پهلوی‌ بودند. حزب‌ دولتی«مردم»به‌ رهبری‌ اسد اللّه علم حزب اقلیت‌ها شناخته می‌شد و همیشه انتقاد آرام را در دسـتور‌ کـار‌ خود داشت و حزب ملیون به‌ رهبری‌ منوچهر‌ اقبال-نخست‌وزیر وقت‌. پس از خـروج مـلیون از عرصه سیاست «کانون مترقی» به‌ رهبری‌ حـسنعلی مـنصور جای آن را گرفت‌. برخی از صاحب‌نظران،… خاستگاه واقعی کانون( وبعد حزب) را متعلق به تحولات سیاسی جهان غرب می‌دانستند و بر این باور بودند که اساس و شالوده جریاناتی شبیه «کانون مترقی» در ایران به بخشی از تصمیمات کلان جان اف. کندی، رییس‌جمهور ایالات متحده باز می‌گشت که در پی انقلاب‌های متعدد چپگرایانه در جهان، رو به سوی جوانان تحصیلکرده‌ای داشت که آماده و شیفته قدرت بودند. آمریکایی‌ها برای جلوگیری از تکرار انقلابات مشابه در سایر نقاط دنیا، به هر تدبیری دست زده بودند و دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه هر کدام سناریویی برای مقابله با بحران‌ها اتخاذ می‌کردند. این بار تکیه‌گاه آمریکا در کشورهایی مثل ایران نخبگان جدید سیاسی بودند که از اتهامات مرسوم در جوامعی مثل ایران تا حد زیادی مبرا بودند، دیگر اینکه جوان و جاه‌طلب بودند و آخر اینکه در وفاداری آن‌ها به آمریکا تردیدی وجود نداشت.(۱)

 کانون‌ مترقی به‌ عنوان‌ هسته‌ مرکزی‌ حزب ایران نوین‌ برای شـاه مـوقعیتی را فراهم نمود که تثبیت حـاکمیت و اسـتقلال فردی شـاه را نـیز تـضمین‌ می‌کرد‌. این ثبات شاهانه کـه البـته‌ حمایت‌های‌ خارجی‌ خاصه‌ آمریکا‌ را با خود‌ داشت‌، شاه را در رأس همه امور قرارداد تـا جـایی که برخی گزارش‌ها، مستقیم به او مـی‌رسید‌، با‌ برخی‌ از مقامات خـارجی خـود شخصاً دیدار و مذاکره‌ می‌نمود(۲) و در‌ ایـن‌ مـیان‌ نخست‌وزیر‌ و کابینه‌اش(که ایران نوینی بودند) مجری دستورهای او بودند.

کانون مترقی همچنین این موقعیت را فراهم کرد تـا در سـایه این استقلال به دست آمـده، رجـال‌ کـهنه‌کار طرفدار انگلیس از گـردونه‌ سـیاست خارج شوند.(۳) اما کـانون مـترقی که در سایه‌ حمایت‌های شاه و طرح‌های سازمان اطلاعاتی آمریکا(سیا)پا به عرصه سیاست نهاده بـود، «پاسـداری از انقلابی»را بر عهده داشت که‌ تـحت‌ تـأثیر برنامه‌های جـان.اف کـندی رئیـس‌جمهور منتخب حزب دموکرات آمـریکا انجام شده بود. انقلاب یا اصلاحاتی که از ابتدا به همراه‌ نخست‌وزیری علی امینی، بر شـاه تـحمیل شد، چندی‌ بعد‌، با مذاکرات پنـهانی شـاه و آمـریکائیان، بـه دسـت شاه اجرا شـد و بـا افزودن موادی به آن،  نام « انقلاب سفید شاه و مردم» به خود گرفت‌. نکته قابل استفاده از این مطلب تلاش و اهتمام اعضای این حزب برای اجرای اوامر آمریکایی در قالب سیاست‌های توسعه‌ای آن کشور است تا با سیاست ادغام و نقش‌یابی ایران در نظام بین‌الملل به آمال و آرزوهای خود برای ایرانی غربی، دست یابند.

اعضاء و بازیگران اصلی

نگهبانان انقلاب سفید شاه(فرامین آمریکایی برای پایداری دیکتاتوری پهلوی) که غالباً از «تحصیل کـردگان آمـریکا» بـودند وظـیفه حفظ ظاهر دموکراتیک‌ حکومت‌ پهلوی‌ و برگزاری انتخابات‌های مختلف را بر عهده داشتند. «کانون مترقی» در مدت دو سال عمر خود، یعنی تا سال ۱۳۴۲ به مرکزی با حدود ۲۰۰ نفر (موسوم به نخبگان آمریکایی) از صاحبان نفوذ اعم از نمایندگان مجلس، کارمندان عالی‌رتبه حکومتی، اساتید دانشگاه‌ها و فرزندان خانواده‌های متمول که متشکل از «تحصیلکردگان غرب» که اغلب آن‌ها در مصدر کارهای حساس بودند، تبدیل شد. در بین اعضای اصلی این گروه که بعد‌ها حزب ایران نوین را تشکیل دادند می‌توان به این اسامی اشاره کرد: دکتر مهرانگیز دولتشاهی، دکتر ضیاءالدین شادمان، دکتر باقر عاملی، دکتر هادی هدایتی، دکتر ناصر یگانه، محمدتقی سرلک، منوچهر کلالی، محسن خواجه‌نوری، فتح‌الله ستوده، فلیکس آقایان، مهندس منصور روحانی، ویلیام ابراهیمی، دکتر جواد سعید، دکتر سیف‌الله وحیدنیا، عطالله خسروانی و بسیاری دیگر از نمایندگان مجلس.  غیر از دولتشاهی نام‌های نیره ابتهاج سمیعی، هاجر تربیت، شوکت‌الملک جهانبانی، و دکتر فرخ‌رو پارسا در زمره اعضای اصلی زنان حزب گنجانده شده بود.

کارنامه اعمال پلید

کانون مترقی همان‌گونه که در اساسنامه آن به صراحت آمده در‌ ابتدای امر، جمعیتی‌ غیر سیاسی بود، امـا نـحوه فعالیت آن ‌که پوششی برای ورود به عرصه سیاست و کسب قدرت بود چیزی غیر از مواد اساسنامه می‌نمود. زیرا بسیار زود مسائل فـنی‌، اقتصادی‌ و اجتماعی را با مباحث سیاسی و اداری درآمیختند و در پی آن در میان رجال سیاسی کشور جـایگاهی خـاص‌ یـافتند تا جایی که محمد رضا شاه در حمایت خود از کانون‌ مترقی‌ در خرداد ۱۳۴۲ آن را دفتر مطالعات اقتصادی و اجتماعی خود مـعرفی ‌ ‌کـرد.(۴) البته این حمایت، محدود به شاه نمی‌شد، زیرا طبق گزارش ساواک آمریکایی‌ها بـه عـلی امـینی نیز توصیه‌ کرده‌ بودند‌ تا « برای پست‌های مهم و حساس‌ دولتی‌ از‌ وجود اعضای کانون مذکور اسـتفاده نماید…»(۴) دولت و پارلمان حزبی ایران نوین دستاوردها یا رذالت‌هایی داشت که‌ مهم‌ترین‌ آن کاپیتولاسیون بود. در ۲۵ خرداد ۱۳۴۳ لایـحه مـصونیت مـستشاران آمریکایی به‌ تصویب‌ مجلس حزبی ایران نوین‌ رسید که بـا‌ مخالفت‌ها‌ و عکس‌ العمل‌های امام و مردم روبرو شد و پیامد‌ این‌ واکنش، تبعید امام‌ خمینی(ره) از ایران،کشته شدن منصور بـه ضـرب گـلوله‌ اعضای‌ مؤتلفه اسلامی و سرانجام‌ انتقال دولت‌ به‌ هویدا (رهبر بعدی حزب ایران نوین) بود‌.

علاوه بر لایحه کاپیتولاسیون، از اقدامات مهم دولت منصور تصویب لایحه دریافت ۲۰۰ میلیون دلاری وام از آمریکا در ۹ آبان ۴۳، خرید ۶ هزار تن گندم از شوروی در ۹ آذر و افزایش بهای بنزین در دی ماه همان سال بود.(۶)

طبق قراری که بین دولت هویدا و سازمان ملل (انگلستان) منعقد شده بود قرار شد در مورد جدایی بحرین نظرسنجی آحاد مردم بحرین مدنظر قرار بگیرد و طبق خواسته آن‌ها رأی به جدایی بحرین یا بازگشت‌اش به مام میهن در شورای امنیت اتخاذ گردد که نتیجه‌اش از پیش تقریباً مشخص بود. ساعت نه و ربع صبح پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ در جلسه فوق‌العاده مجلس شورای ملی که به تقاضای دولت تشکیل شده بود نمایندگان با ۱۸۶ رأی موافق به گزارش دولت درباره استقلال بحرین رأی مثبت دادند، چهار عضو از پنج عضو فراکسیون پان‌ایرانیست رأی‌شان منفی بود. در این جلسه محسن پزشکپور (رهبر حزب پان‌ایرانیست) با استناد به تحت استعمار بودن بحرین و دخالت انگلیس‌ها در این امر و بررسی ناصواب آراء مردمی، بیان داشتند: « گروه پارلمانی پان‌ایرانیست با تصمیم شورای امنیت و گزارشی که دولت به مجلس تقدیم داشته مخالف است و رأی نخواهد داد.» در ادامه جلسه خواجه‌نوری که ریاست فراکسیون ایران نوین را در دست داشت به شکلی صریح از جدایی بحرین البته در ادبیاتی پسندیده حمایت می‌کند در ادامه به شکلی کوتاه نطق او و پاسخ‌های دیگران را در جلسه فوق از نظر می‌گذرانیم :

محسن خواجه‌نوری (فراکسیون ایران نوین): در مقابل فرمایشات سرور پزشکپور که سرور عده معدودی هستند و شاید از این بابت ادعای خارج از حدود دارند مطالبی عرض می‌کنم. علاقه به سرزمین ایران در انحصار یک یا چند نفر نیست. تمام مردم علاقه‌مند به این سرزمین هستند و من به ایشان و دوستانم عرض می‌کنم که این مطالب را از نظر عوام‌فریبی نباید بیان کرد، بلکه با حقایقی که در تاریخ کنونی و امروز وجود دارد بررسی کرد.

(صحیح است)

من از مسئله بحرین و موضوع بحرین خاطره بسیار تلخی دارم که این مسئله برای اولین مرتبه موقعی مطرح شد که ملت ایران برای ملی کردن نفت اقدام کرده بود. در آن زمان ما از سیاست‌هایی پشتیبانی می‌گرفتیم و به هدف خود نزدیک شده بودیم. در آن زمان عده‌ای در لباس میهن‌پرستی مسئله بحرین را مطرح کردند و در واقع پوست خربزه زیر پای ملت ایران گذاشتند.

امروز که هنگام ترک نیروی استعماری بریتانیا از خلیج‌فارس است، در این موقع که باید اقدام برای دوستی ایران و اهالی خلیج‌فارس به عمل آید باز در لباس وطن‌پرستی مخالفت می‌کنند.

سیاست صحیح وطن ما درست است، ولی آقای پزشکپور صحبت از جدایی بحرین کردند، اما نمی‌دانید که این کار ارتباط ما را با شیخ‌نشین‌ها خیلی نزدیک‌تر می‌کند!!!

دکتر عاملی (عضو فراکسیون پان‌ایرانیست): خواهیم دید!

خواجه‌نوری: ما حقایق را می‌گوییم، زیرا کتمان آن به ضرر مملکت است. آقای پزشکپور رویه صحیح را ارائه ندادند.

پزشکپور: همان که جلال عبده در آفریقا کرد.

خواجه‌نوری: این کار به مصلحت ملتی که در راه نوسازی پیش می‌رود نبوده است. ملت ایران در راه سازندگی و صلح‌جویی قدم برمی‌دارد. امروز یک روز تاریخی است و مذاکرات این جلسه برای قضاوت نسل‌های آینده باقی می‌ماند.

پزشکپور: صحیح است.(۷)

 به این ترتیب قطعه‌ای استراتژیک و اصیل از میهن عزیز جدا شد.

جمع‌بندی؛ هشدار نسبت به ایران‌نوینی‌های امروز

در تحلیل افراد و شاکله احزاب دولت‌ساخته عصر پهلوی باید نکاتی را مدنظر قرار داد: نکته اول مستقل ندیدن این افراد و گروه‌ها است؛ به عبارتی حزب مردم و ایران نوین و یا رستاخیز همگی حاصل اوامر ملوکانه شاهنشاه بوده که با مشورت‌ها و هماهنگی‌هایی که با سران آمریکا و بعضاً انگلیس برقرار می‌کرده دستور به بسترسازی و ایجادشان می‌داده است و پس از اتمام تاریخ انقضایشان به انحلالشان حکم می‌کرد. نکته دوم چارچوب داشتن این احزاب بود. حزب ایران نوین با توجه به ملاحظه بالا، و در زمینی بازی می‌کرد که سفارت آمریکا و سرویس سی آی ای برایشان تعیین می‌کرد. نکته سوم نظام فکری و جهان‌بینی اعضای این حزب است. به عبارتی فارغ از برخی اعضای فاسد در این حزب، می‌توان این برداشت اجمالی را داشت که اعضای حزب ایران نوین به علت تحصیلات غربی و کسب آموزه‌های توسعه غربی، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در آن زمین فکری رفتار می‌کردند و مصلحت ایران را در مدل توسعه غربی می‌دیدتد و فرایند ادغام در چارچوب‌های تعیین شده از سوی کشورهای غربی(نظام بین‌الملل) به خصوص آمریکا را جزئی از فرایند توسعه تلقی می‌کردند. برای مثال لوایحی چون کاپیتولاسیون و بحث جدایی بحرین و … برای ایشان در مقابل اهداف و ارمان‌های توسعه‌ای هزینه پایینی تلقی می‌شد و شاید خیانت محسوب نمی‌گشت.. موضوعی که باید در تحلیل افراد این مسلک در زمان کنونی در تحلیل‌ها وارد شود.

با نگاهی به وضعیت ایران امروز می‌توان به راحتی به جریان‌ها و افراد و سلایقی دست یافت که تقریباً رفتاری مشابه و مطابق با ایران نوینی‌های آن روز از خود بروز می‌دهند. البته تفاوت نسل‌های دیروز و امروز این جریان در این است که نسل امروز شاه یا کدخدایشان آمریکا است و به برکت انقلاب اسلامی با مانعی به نام نظام اسلامی روبه رو شده اند. بدون شک در بین این افراد گروه‌ها و شخصیت‌هایی خائن و فاسد نیز وجود دارند که در اینجا بدان‌ها نمی‌پردازیم. اما دسته‌ای از این افراد حتماً با نیت و عمل غلط خود در پی کسب ایده آل های خود برای ایران هستند و در این راه از خود جد و جهد زیادی نیز نشان می‌دهند و تلاش‌های مخلصانه‌ای را در راه افکار و ایده‌آل‌های خود نیز مبذول می‌دارند. برای اینان اینکه عمق استراتژیک داشته باشیم مثل بحرین یا سوریه یا هرجای دیگر(به عنوان یکی از ارکان قدرت ملی) مطرح نیست، برای ایشان اطلاعات اقتصادی مهم یا نظارت فوق العاده بر افراد و اماکن حساس تا حدی اهمیت دارد، برای ایشان اسناد فرهنگی و آموزشی بین‌المللی جدی تلقی نمی‌شود و … چرا که ایشان اهداف و آرمان‌هایی(باطل و عزت‌شکن و نزد خود شان ارزنده) را مدنظر دارند که این موارد جلوی آن‌ها هیج است یا چندان هزینه‌ای محسوب نمی‌گردد.

منابع

۱-http://tarikhirani.ir/fa/news/7474

۲- صارمی شهاب،اصغر‌،احزاب‌ دولتی و نقش آنهادر تاریخ معاصر ایران‌، تهران،مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌،۱۳۷۸ ش.

۳- سند ساواک ۵۸۵-۳۰۰‌/الف‌-۲۲/۶/۱۳۴۵٫

۴-حزب‌ ایران نوین به روایت اسناد ساواک،ج ۱،صص ۸۵-۸۶  و ۶۲ برگرفته از

https://psri.ir/?id=kcc48fu0

۵- http://www.irdc.ir/fa/news/4174

۶-http://fna.ir/f04od4

۷-https://www.entekhab.ir/fa/news/548923

  • facebook
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *